يكي از مهمترين كانونهاي بحران و مورد مناقشه در جهان امروز كه ماهيت آن نهتنها از حوزه كشورهاي ارمنستان و آذربايجان و ساير دول منطقه فراتر رفته و ابعاد بينالمللي به خود گرفته است بحران قراباغ است. همانگونه كه نويسنده اشاره ميكند شكست ايران در جنگهاي با روسيه كه منجر به عهدنامههاي گلستان (۱۲۲۸هـ.ق/۱۸۱۳م) و تركمانچاي (۱۲۴۳هـ.ق/۱۸۲۸م) شد، به نوعي نقطه آغاز اين بحران محسوب ميشود كه دامنه و ابعاد آن با سياستهاي روسيه تزاري و شوروي وسعت بيشتري يافت. به عنوان نمونه دولت شوروي در ۱۹۲۳م ضمن اعطاي خودمختاري به بخشی از اين منطقه، که حکومت خودمختار قره باغ کوهستانی ناميده ميشد، آن را تحت نظر جمهوری آذربایجان شوروی قرار داد؛ در حاليكه ساير بخشهاي آن مستقيماً و خارج از سيستم خودمختاري، توسط دولت آذربايجان اداره ميشد. از آخرين سالهاي دهه ۸۰ قرن بيستم درگيريهاي قومي در اين منطقه آغاز شد و با اعلام استقلال جمهوري قراباغ كوهستاني در دسامبر۱۹۹۱ و ژانويه ۱۹۹۲ اين تنشها دامنه بيشتري پيدا كرد و منجر به جنگ دو جمهوري ارمنستان و آذربايجان در سالهاي ۹۴-۱۹۹۲ شد كه علاوه بر مهاجرتهاي قومي آذريها و ارامنه موجب اشغال ساير بخشهاي قراباغ توسط ارامنه شد و پس از گذشت حدود دو دهه، تاكنون نيز تغييري در شرايط موجود پديد نيامده است.
كتاب «قراباغ كوهستاني؛ واقعيت عليه تحريف» اثر آرسن مليك-شاهنظروف كارشناس و تحليلگر مسائل سياسي است. مؤلف كه در يك خانواده ديپلمات بزرگ شده، از سال ۱۹۹۳ مشاور وزير امور خارحه جمهوري خودخوانده قراباغ كوهستاني و در سالهاي ۱۹۹۷-۱۹۹۴ كارشناس اين جمهوري در مذاكرات گروه مينسك و سازمان امنيت و همكاري اروپا در مذاكرات مربوط به بحران قراباغ بوده است. در سالهاي گذشته نيز آثار متعددي در ارتباط با با مسائل منطقهاي به ويژه بحران قراباغ تأليف كرده است.
بررسي اجمالي
موضوع مورد بررسي در كتاب حاضر، مطالعه توصيفي-تحليلي بحران قراباغ كوهستاني است. نويسنده، كتاب را در ۷۶۵ صفحه و در قالب ۱۵ فصل و يک مقدمه و ضمیمه تدوين كرده است. در يك نگاه كلي ميتوان اين كتاب را در بعضي موارد واجد نقاط قوت دانست. دسترسي محقق به اطلاعات جزيي فراوان، استناد به مصاحبهها، خاطرات و رويدادها، ذكر دقيق آدرس آرشيوي آنها، يادآوري نكات تاريخي، ذكر آمار و اطلاعات منابع و... از جمله اين نكات است. اما فراتر از اين نكات مثبت، بايستي ضعفهاي موجود در آن را يادآوري كرد. از این حیث مهمترين ايراد وارد بر آن را ميتوان جهانبيبني ارمنيمحور نويسنده دانست كه به نحو بسيار ملموسي بر همه بخشهاي آن حاكم است. از آنجا كه مؤلف، خود ارمنيتبار قراباغي است و در دستگاه ديپلماسي اين جمهوري داراي پست سياسي بوده است؛ لذا با توجه به اين تعلقات، موضوعات مطرح در كتاب را (در همه حوزههاي سياسي، تاريخي، فرهنگي و...) با رويكرد آذريستيري مورد بررسي قرار داده است.
نويسنده به كرات متعدد، همه زمينههاي شكلدهنده بحران و تداوم آن را ناشي از اقدامات آذريها و دولت جمهوري آذربايحان دانسته و به صورت مستقيم و غير مستقيم در عمده اين حوادث، از ارامنه رفع اتهام ميكند. نكته جالب توجهتر آن است كه مؤلف، ضمن ارائه يك تصوير پيوسته و تاريخمند از مسئله قراباغ، در تلاش است تا اين منطقه را به عنوان يك جهوري خودمختار با پيشينهاي نزديك به يك سده معرفي كند كه اين موضوع به ويژه در فصل اول و آنجا كه با تيتر «خودمختاري غير رسمي» مطالب كتاب را آغاز ميكند، به خوبي قابل مشاهده است. بزرگ جلوهدادن و اغراق در تهدیدهای جمهوری آذربایجان هم در دوره شوروی و هم بعد از استقلال، اشارههای مکرر غیر مرتبط به وقایع تاریخی و صدمات وارده به ارامنه و... جزء بخشهای لاینفک کتاب است. مؤلف در بسياري از موارد براي ارجاع به نظرات خود، نسبت به نقل قول از مقامات جمهوري آذربايجان ( هم در دوره شوروي و هم در بعد از استقلال) و روزنامه و نشريات آذري اقدام نموده كه با استناد به اين اطلاعات و نقل گسيخته اين اخبار، به نوعي درصدد مصادره به مطلوب آنها بوده است.
معرفي كتاب
همانگونه كه گقته شد، اين كتاب در ۱۵ فصل تنظيم شده است كه با بررسي محتواي آن، ميتوان مهمترين موضوعات مطرح شده در آنها را به شرح زير خلاصه كرد:
مؤلف در مقدمه، ضمن ارائه شرح مفصلي از سوابق خانوادگي خود و نقد نظام آموزشي جمهوري آذربايجان كه به زعم او بر مبناي ارمنيستيري بنيان گذاشته شده است، هدف از نگارش کتاب را روشن نمودن چهرهی واقعی تحولات قراباغ در دوره شوروی و پس از استقلال دانسته و آن را منبعي قابل استفاده برای محققان و پژوهشگران ارزيابي نموده است. فصل اول داراي عنوان بيداري است. بررسیتحولات منطقه بعد از عهدنامههای گلستان و ترکمانچای، قراردادهای روسیه و شوروی با ترکیه و تحولات مرزی، بحث درباره مفاهیم حقوقي بينالمللي، خودمختاری، استقلال، معرفی نخجوان و تمثیل آن با کوزوو، ارائه آماری از تعداد ارامنه در دهه اول قرن بیستم و مقایسه آن با دهه بيستم اين قرن ، کشتار ارامنه توسط دولت عثماني، قرارداد مرزی ایران و ترکیه در سال ۱۳۱۱ش و واگذاری ۸ کیلومتر مرز نخجوان به ترکیه، روند آذری سازی و افزایش جمعیت آذریها در طول سالیان متمادی، سياست شوروي در تشكيل جمهوريهاي خودمختار در منطقه قفقاز و بررسي اجمالي حوادث تاریخی سال های ۹۰-۱۹۲۰م و.. مهمترين مباحث مطرح شده در اين بخش است.
در فصل دوم که با عنوان پوست ساغري قفقاز تنظیم شده است، به بررسی جغرافیای تاریخی و وسعت قراباغ در دورههای مختلف و حاکمان آن (ملوک خمسه)، کاهش جمعیت ارامنه در دوره شوروی (با ارئه آمار از ۱۹۱۵ به بعد)، کشتار ارامنه در دهه بيستم، استناد به آمارهای منتشره در ارتباط با آمارهاي جمعیت در بخش های مختلف قفقاز، اشاره به حوادث تاریخی، ذکر نمونههایی از قتل عام ارامنه و مهاجرت آنها، نقش ارامنه در جنگ جهانی دوم و... پرداخته شده است.
فصل سوم دارای عنوان فلج اقتصادی است و به بررسی تحولات قفقاز از زاویه تحولات اقتصادی، بازرگانی و کشاورزی پرداخته است. افت شديد محصولات کشاورزی و باغی، كاهش تعداد کارگران، عدم توجه به گسترش زیرساختهای زمینهای زراعی همانند آبیاری و آمادهسازی اين زمينها، عدم بهرهبرداری از منابع معدنی (طلا، مس، آلومینیوم، آهن و..) وابستگی قراباغ در حوزه تأمين انرژی به آذربایجان، کاهش شدید شاخصهای بهداشتی و سرانه مصرف پروتئین، و... از جمله موارد مورد بررسی در این فصل است.
در فصل چهارم که با عنوان جنگ با معابد تنظیم شده است با ارائه آماری از تعداد آثار باستانی-فرهنگي و اماکن مذهبی همانند قلعهها، صومعهها، کلیساها، پلها، کاخها و آرامگاهها، چنين نتیجهگیری شده که در دوره حاکمیت آذریها همه آثار فوق الذکر مورد تخریب قرار گرفته و هرگونه انعكاس اخبار مربوط به آنها در رسانه با سانسور شديد همراه بوده است.
فصل پنجم با عنوان افسانههاي تاريخي و وقايع است. اشاره به تقدم سکونت ارامنه بر آذریها، بررسی عنوان «آذربایجان» از زاویه تاریخی و بررسي جعلی و غیرواقعی بودن اطلاق این عنوان برای ماورای ارس، اشاره به گستره زبان فارسی در این منطقه، ذکر نمونههایی از متون تاریخی، موضوع بازگشت ارامنه از ایران بعد از عهدنامه ترکمانچای و تناقض منابع آذری در این زمینه و تحریف واقعیتهای تاریخی توسط این منابع و... از بخش های این فصل است که با استناد به منابع تاریخی یونانی، گرجی و فارسی نگاشته شده است.
مؤلف در فصل ششم زیر عنوان اولین خون به زمینه های درگیری ارامنه و آذری ها از دهه ۸۰ قرن بیستم پرداخته شده است ، ذکر نمونه هایی از تجاوز و غارت ارامنه توسط مسلمانان، بررسی مفصل آغاز درگیریها در فوریه ۱۹۸۸ و... از جمله قسمتهاي اين بخش است.
فصل هفتم با عنوان قتل عام در سومگائیت:حقایق و تحریفات است. بررسی کشته شدن ارامنه به دست آذریها در سومگائیت، نقد منابع آذری در این زمینه و اشاره به روند محاكمه عاملان دادگاه اين حادثه و... مهمترین موضوعات مطرح شده در این فصل است که با استناد به منابع، مطالب نشریات، مصاحبهها، خاطرات شاهدان و خانواده های قربانیان صورت گرفته است.
در فصل هشتم با عنوان دروغ براي رهايي از دروغ به بررسی بازتاب موضوع قراباغ در رسانهها و شبکههای خبری و تلویزیونی، پرداخته شده است.
در فصل نهم كه با عنوان تسريع در سركوبي به بررسی وضعیت اقتصادی قراباغ، اخراج ارامنه، اجرای برنامههای استبدادی به شكل نرم، اختناق، کشتار خوجالی و سیاهنمایی این کشتار توسط آذریها پرداخته شده است.
فصل دهم با عنوان محاصره و تاختوتاز است. محاصره شهرها، تعطیلی خطوط راه آهن و محاصره آنها، تباني رهبران شوری و آذربایجان، محاصره راههای عبور و مرور، ویرانی زمینها و محصولات كشاورزي، بروز قحطی و گرسنگی، سرقت دام و احشام توسط آذریها و سرقت های مسلحانه از مهمترین موضوعات مورد بررسی در این فصل است.
فصل یازدهم با عنوان ژانویه خونین ۱۹۹۰ تنظیم شده است. نويسنده در این فصل به تحولات سیاسی قراباغ در دوره شوروی، حوادث پیش آمده در آذربایجان ایران و تشکیل جمهوریهاي خود خوانده آذربایجان و مهاباد و مقایسه آنها با موضوع قراباغ، زمینه های شروع جنگ، درگیری های پیش آمده در روستاها و مداخلات ارتش، ذکر آماری از حضور ارامنه در صنایع مهم آذربایجان (همانند صنعت نفت)، مقایسه حوادث این منطقه با رخدادهای پیش آمده در شهر دوشنبه پايتخت تاجيكستان پرداخته است. در پایان فصل، این گونه نتیجه گیری شده است که حوادث پیش آمده توسط ارتش سرخ در باکو و قتل عام آذریها، فراموش شدن مسئله اخراج ارامنه از آذربایجان را به دنبال داشته است.
نويسنده در فصل دوازدهم كه با عنوان وضعیت فوق العاده است به صورت مفصل به بررسی اعلام وضعیت فوقالعاده در قراباغ، رفتارهای دوگانه رژیم شوروی در برخورد با مسائل و حل و فصل موضوع قراباغ، ممنوعيت برگزاری جلسات و راهپيماييها، کنترل رسانهها، تعلیق و انحلال غير قانوني سازمانها و انجمنهای داوطلبانه شهروندان، ممنوع شدن اعتصابات، برقراري مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب، محدود کردن رفت و آمد شهروندان، توقف تخلیه شهروندان از مناطق خطرناک، محدود کردن عبور و مرور خودروها و بازرسی آنها، ورود غيرقانوني به منازل و بازرسيهاي سرزده، محدود و ممنوع کردن استفاده از امكانات پيشگيري از بارداري، سرکوب و ترور، سیاست حذف مجازی قراباغ کوهستانی، محدودیت و عدم انتشار اخبار و ...پرداخته شده است.
در فصل سیزدهم که با عنوان خشم و خاکستر: عمليات حلقه تنظیم شده است به بررسی تحولات الحاق قراباغ کوهستانی به قراباغ، زمینههای شكلگيري آن، برگزاری رفراندوم، گزراش تفصیلی رویدادها، کشتار و قتل عام و... پرداخته شده است.
فصل چهاردهم دارای عنوان جنگ و اسطورهها است. درخواست الحاق به ارمنستان، احترام به کنوانسیونها و میثاقهای بینالمللی، میانجیگری روسیه و قزاقستان، نتایج حاصل از رفراندوم و موافقت ۹۹ درصدی اهالی برای اعلام استقلال، خرید تسلیحات نظامی توسط آذربایجان، وقوع جنگ ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱، به همراه آمار تجهیزات نظامی از موضوعات مطرح شده توسط مؤلف كتاب است.
براي فصل پانزدهم که فصل پایانی کتاب نيز هست، عنوان حل وفصل بدون حلوفصل (موضوع لاينحل) انتخاب شده است. مؤلف در ابتدا نسبت به مقایسه شرایط موجود قراباغ با تحولات تجزیهطلبی در اسپانیا پرداخته و در ادامه ورود سازمان امنيت و همكاري اروپا در سال ۱۹۹۲ و گروه مينسك به مذاكرات صلح قراباغ، تهديدهاي آذربايجان عليه ارمنستان و قراباغ را مورد بررسي قرار داده است. در پايان فصل نيز به بررسي توسعه اقتصادي جمهوري آذربايجان پرداخته و آمارهاي متعددي از وضعيت بهداشت و شاخصهاي اقتصادي اين جمهوري ارائه داده است.
كتاب با يك بخش ضميمه خاتمه مييابد كه در آن ترجمه متن نامههاي مقامات ارمنستان و قراباغ خطاب به سازمان ملل متحد در خصوص تهديدات جمهوري آذربايجان عليه آنها آمده است. اطلاعات آماري در خصوص قراباغ در حوزه جمعيتي، جغرافيايي، تقسمبندي اداري ( همانند لاچين، فضولي، كالباجار، كوبالتي، جبرئيل، زنگلان، آغدام و..) به همراه آمار پناهندگان قسمت پاياني كتاب است.
نتيجه گيري:
همانگونه كه اشاره شد، اين كتاب با رويكرد ارمنيمحوري تأليف شده و مؤلف با ترسيم يك فرايند تاريخي از رخدادهاي دو سده اخير به ويژه وقايع قرن بيستم، ضمن آنكه استقلال قراباغ را يك موضع تاريخمند و با پيشينهاي طولاني معرفي كرده، عملكرد آذريها و مواضع آنها را در همه وقايع پيشآمده به شدت مورد انتقاد قرار داده و آنها را مسبب فجايع و درگيريهاي پيشآمده در منطقه ميداند. عليرغم نكات فوقالذكر، اين كتاب ميتواند منبع قابل استفادهاي براي سياستمداران، روزنامهنگاران، مورخان و پژوهشگران حوزه مطالعات قراباغ باشد كه با مطالعه آن چشمانداز نسبتاً متفاوتي از ابعاد اين بحران، در پيشروي خود قرار دهند.
فهرست مطالب كتاب:
سخن مؤلف
فصل اول- بيداري
فصل دوم- پوست ساغري قفقاز
فصل سوم- فلج اقتصادی
در فصل چهارم- جنگ با معابد
فصل پنجم- افسانههاي تاريخي و وقايع
فصل ششم- اولین خون
فصل هفتم- قتل عام در سومگائیت:حقایق و تحریفات
در فصل هشتم- دروغ براي رهايي از دروغ
در فصل نهم- تسريع در سركوبي
فصل دهم- محاصره و تاختوتاز
فصل یازدهم- ژانویه خونین ۱۹۹۰
فصل دوازدهم- وضعیت فوق العاده
فصل سیزدهم- خشم و خاکستر: عمليات حلقه
فصل چهاردهم- جنگ و اسطورهها
فصل پانزدهم- حل وفصل بدون حلوفصل (موضوع لاينحل)
ضميمه