جنگ افغانستان، یک عنصر قوی منطقهای، چند وجهی و پیچیده است. ماهیت فزاينده منطقهاي جنگ مذكور این پتانسیل را دارد تا کل منطقه را دچار بيثباتي نمايد.
حمله ارتش سرخ به افغانستان یکی از واپسین جنگهای بزرگ قرن بیستم بودکه سبب ایجاد تحولات گستردهای در جهان گردید. همچنین نخستین جنگ تأثیرگذار قرن بیست و یکم نیز با حمله آمریکا به افغانستان رخ داد. در طول سالهای جنگ، چهرههای شاخصي در افغانستان حضور داشتند كه در حوادث تروريستي سالهاي اخير نقش بسزايي داشتند؛ از جمله: «خطاب» که در چچن جنگهای شدیدی را علیه نیروهای روسیه به راه انداخت از یاران و همسنگران مولوی جلالالدین حقانی در خوست بود. «ابومصعب زرقاوی» از هرات به عراق رفت. «ابوعمر بغدادی» و «ابوحمزه المهاجر» از جمله نخستین بنیانگذاران داعش و نيز «عبدالحکیم بلحاج» که در لیبی فعالیت میکند، مدتها در كابل حضور داشتند.
در اين راستا ميتوان تصور كرد كه جنگ کنونی در افغانستان و کشورهای اسلامی، جنگ مافیای اطلاعاتی کشورهای خارجی در راستاي کسب قدرت و سلطه، مهار ثروت مسلمانان و از همه مهم تر در راستاي اشاعهی «اسلامهراسي» است.
در محاسبات جنگ و صلح افغانستان، بازیگران جدید، متغییرهای جدید و خطرات بالا وجود دارد. ظهور داعش، جنگ قدرت در درون طالبان، افزایش جرم و جنایت و منطقهای شدنِ جنگ، قوانین جنگ در داخل افغانستان و فراتر از آنرا تغییر داده است. اينك ثبات و شکوفایی آسیای مرکزی و جنوبی با ثبات و امنیت در افغانستان و بالعكس به هم گره خورده است.
چنانکه «طالبان» نخست براي مبارزه با ارتش سرخ و سپس ناامن کردن افغانستان و منطقه از سوي انگليسيها طراحي و فعال گرديد. همكاري پاكستان، حمایت مالی اعراب به رهبري آل سعود و مديريت و هدايت آمریکا موجبات تحرك، گسترش و تداوم فعاليتهاي گروههاي طالبان و شورشي افراطي را فراهم آوردند.
اينك نيز داعش بهعنوان گروه فرامنطقهاي و فراملي هم در نقش تهديدکنندهی امنيت حکومت افغانستان وهم تهديدکنندهی جدي مشروعيت و قلمرو نفوذ گروه طالبان ظاهر گرديده است. شبكه القاعده عليرغم تضعيف، هماکنون از تنش ميان گروه طالبان و داعش سود جسته و در صدد سربازگيري مجدد در افغانستان است.
آمریکاییها به بهانه مبارزه علیه تروریسم به افغانستان حمله و تجاوز كردند، اما در واقع باعث رشد تروریسم و گسترش مواد مخدر در افغانستان گرديدند. یکی از اشتباهترین سیاستهای واشنگتن در قبال طالبان حمایت از محدود رهبران این گروه بود که بقای منافع خود را در حمایت از این افراد میدید، در حالیکه گروه طالبان با رهبری چندین فرمانده محلی که همه قوی و با نفوذ هستند، اداره میشود.
در حالی كه جمهوري اسلامي افغانستان، بهعنوان یک کشور در حال گذار در حلوفصل مسائل امنیتی و منطقهای خود، به همراهانی قابل اعتماد نیاز دارد، چنین مینماید كه نظامیان خارجی افغانستان را ترک نخواهند كرد، حال آنکه میدان نبرد رقابتی جدید میان امریکا و روسیه در افغانستان گشوده خواهد شد. تبعات و پیامدهای دخالت احتمالی روسها در جنگ افغانستان در فضای تعارض و دشمنی شدید با امریکا، ناتو و متحدین عرباش در منطقه، برای مردم مسلمان افغانستان و كشور های همسایه و منطقه بسیار پیچیده و پرهزینه خواهد گردید.
منطقه شاهد ظهور قدرتهای جدید است و آمریکا به دنبال اعمال فشار بر این قدرتها است، در این میان تدوام جنگ در افغانستان؛ یکی از اهرمهای فشار آمریکا بر این قدرتهای نوظهور است. تحولات سال جاري، امریکا وکشورهای منطقه را متقاعدکردکه با فشار بر پاکستان زمینۀ گفتوگوهای صلح فراهم گردد.گويا تعاملات دولت وحدت ملي افغانستان با هندوستان ـ روسيه ـ ج.ا. ايران حاوي پیامهایي است که آمريكا و پاکستان را ظاهراً تحت فشار قرار داده است.
اگر یک اجماع منطقهای با تاکید ویژه بر نقش پاکستان و عربستان سعودي در پایان دادن به صدور افراطگرایی به افغانستان شکل نگیرد، چشمانداز صلح مبهم باقی خواهد ماند. برای تضمین مذاکرات و همچنین صداقت پاکستان، امریکا و چین نقش گزینه معتبر را ايفاء خواهند كرد. هر روند صلح در افغانستان، به یک نقشه راه جامعی که توسط قدرت هاي بزرگ تضمین شده باشد، نیاز دارد.
تجارب چهارده سال گذشته نشان داد كه حضور نیروهای خارجی در افغانستان مانع اصلي برای تحقق صلح است. حفظ طالبان و تداوم جنگ، ضمن تامين منافع غرب و پاکستان، به مثابه ابزاری برای مهار رقبای داخلی و خشنودي آمريكا، مردم افغانستان را به ناگزیري مفرط ميكشاند. همان راهي که منجر به تشکیل دولت وحدت ملي شد. اما حکومت وحدت ملی نيز تعریف واحدی از صلح در افغانستان ندارد و در مجموع از طالبان میخواهند که سلاحهای خود را بر زمین بگذارند، اما این درخواست را معمولاً طرف شکستخورده ميپذيرد. حال آنكه طالبان خود را پیروز میدان جنگ میدانند و معتقدند که آمریکا و چندين کشور دیگر را در افغانستان شکست دادهاند.
پايان اشغال افغانستان توسط نيروهاي خارجي بهويژه آمريكايي، لغو تمام قراردادهای امنیتی افغانستان با کشورهای خارجی، اعلام پایان جنگ و برقراري نظام اسلامی، مطالبات قبلي طالبان جهت مذاكره بود، اما شروط و مطالبات جديد طالبان افغانستان بويژه بعد از سه نشست نمايندگان كشورهاي آمريكا، چين، پاكستان و افغانستان در اسلامآباد ـ كابل ـ ژنو، مذاکره مستقیم با واشنگتن به جای کابل و تسلط کامل بر هلمند است. البته کمیته متشکل از نمایندگان چهار كشور مذكور پس از بررسی شروط طالبان موضع خود را در این قبال اعلام خواهند کرد.
تحليل
تامين و حفظ منافع ملي افغانستان، حمایت از سازوکارهای قانونی ایجاد شده و برقراري امنيت، ممانعت از احیای افراطگرایی، مقابله با تولید و ترانزیت مواد مخدر، اگر چه مسائلي تنشزا، اما قابل مذاکره و تفاهم هستند. در شرایط و موقعیت جاری، لزوم حمایت دولت وحدت ملی و نیز كشورهای همسایه از گروههای جهادی افغانستان در تداوم مبارزه و یا معامله صلح با طالبان، تا حدی خواهد توانست مانع حضور قدرتهای بزرگ در افغانستان گردد.
مذاكرات صلح بين دولت وحدت ملي با طالبان مي تواند به تفکيك و مشخص شدن گروههاي صلحطلب و مخالف صلح، شکلگيري اعتماد ميان مسئولين دو كشور، همكاريهاي جدي براي همگرايي منطقهاي منجر گردد. اگر نمايندگان امریکا، چین و نيز سازمان مللمتحد بهعنوان ناظر مذاكرات و بازرس تصميمات متخذه، نقشي فعال به عهده گيرند، امید به برقراري صلح افزايش خواهد يافت.
اينك چنين مينمايد كه «اختر منصور» بهترین شانس افغانستان در بیش از یک دهه گذشته برای دستیابی به توافق است. وی یک پراگماتیست است که بهعنوان وزیر حمل و نقل هوایی طالبان، کمونیستها را برای فعال نگه داشتن ناوگان هواپیمایی استخدام كرد. وی گفته است که امکان دارد نظام دموکراتیک در افغانستان را بپذیرد.
البته تغيير برخي مواضع و ادعا ها از سوي سياست خارجي افغانستان و يا اعمال فشارهاي بين المللي ؛ بويژه از سوي آمريكا بر پاكستان و عربستان ؛ جهت عدم حمايت از گروههاي راديكال و تروريستي ؛ مي تواند تا حدي به تقليل تنش ها منجر گردد .
مسلما تا زمانی که ج.ا.افغانستان، به تدوین یک استراتژی کلان و راهبردی در خصوص نحوه همکاری با کشورهای همسایه، منطقه و قدرتهای بینالمللی نپردازد و از سیاست نگاه به امروز به جای راهبرد آیندهنگری استفاده کند، هیچگاه از دامی که سلطهگران منطقهای و بینالمللی پهن کردهاند، رهایی نخواهد یافت.
اتخاذ هرگونه سیاست مخدوش و غیرشفاف در تداوم مبارزه و يا صلح با گروه طالبان، دولت وحدت ملی افغانستان را به سوی سرنوشت تاریک و مصیبتبار خواهدکشاند. جلوگیری از سقوط افغانستان در پرتگاه مرگبارِ تقابل قدرتهای منطقهای و جهانی از اهم وظايف دولت وحدت ملي در افغانستان است.
نتيجهگيري
واقعيت اين است كه برقراري امنيت و ثبات در افغانستان نه تنها برای مردم این کشور نیازی اساسی تلقی میگردد، بلكه تاثیر مستقیمی بر شرایط کشورهای همسایه نیز داشته و دستاوردی جمعی محسوب میشود، اما به نظر میرسد این مهم نمیتواند از درون تعارضات جاري که میان طرفهای مختلف داخلی و كشورهاي خارجی وجود دارد، بدين آساني و زود هنگام حاصل گردد.
اما با لحاظ همه مسایل راهبردي ژئوپلیتیکی و ژئواكونومي، هیچ قدرت یا کشوری نمیتواند با تسلط بر افغانستان و يا تحت فشار قرار دادن حكومت افغانستان، ساختار امنیتی منطقه را تغيير دهد وخواستههايش را بر مردم مسلمان افغانستان ديكته و تحميل کند.
منبع: مترجم رسمی و پژوهشگر https://ccsi.ir//vdccssqs.2bq1m8laa2.html