براساس این یادداشت، جمهوری آذربایجان از بین ایران و روسیه، ترکیه را انتخاب میکند. اما اینکه دلایل این انتخاب چیست، نویسنده با توصیفی از جمهوری آذربایجان از منظر حیدر جمال، اندیشمند، فیلسوف و شاعر مسلمان روس به بررسی موضوع می پردازد؛ چنانکه سوارانتس مینویسد، در برههای از زمان، حیدر جمال، هنگام توصیف جغرافیای سیاسی جمهوری آذربایجان مدرن، با توجه به مرز جنوبی آن با ایران و مرز شمالی آن با روسیه، آن را بسیار آسیبپذیر توصیف کرد. در آن زمان، مسئله قره باغ برای باکو حل نشده باقی مانده و هدف بازپسگیری کامل قلمرو قرهباغ کوهستانی هنوز به دست نیامده بود. به عبارت دیگر، با وجود اینکه از نظر فنی جمهوری آذربایجان در جنگ با ارمنستان بود، اما باکو آن را به عنوان یک تهدید وجودی درک نمیکرد.
ارزیابی جمال نشاندهنده انتخاب ژئوپلیتیکی جمهوری آذربایجان برای همسویی با ترکیه، عضو ناتو و ایجاد مشارکت با بریتانیا، اسرائیل و ایالات متحده بود. این متحدان که با دقت توسط باکو انتخاب شدهاند، دستور کارهای سیاسی و اقتصادی دارند که با دستور کارهای روسیه و ایران در تضاد است.
چنانکه با وجود پیوندهای تاریخی با ایران و میراث مشترک شیعه-اسلامی، جمهوری آذربایجان در دهه ۱۹۹۰ اتحاد با ترکیه دارای اکثریت سنی را برگزید. ترکیه به تسهیلکننده کلیدی در اجرای قراردادهای معروف به «قراردادهای قرن» در بخش نفت و گاز تبدیل شد و بریتانیا نقش اصلی را در این امر ایفا کرد.
باکو همچنین با درک تنشهای ریشهدار بین اسرائیل و ایران، یک همکاری عملگرایانه با تلآویو ایجاد کرد. نفت جمهوری آذربایجان -که 60 درصد از کل واردات نفت اسرائیل را تشکیل میدهد- در ازای تسلیحات و فناوریهای نظامی اسرائیل، پایه و اساس روابط دوجانبه قوی را بنا نهاد. اسرائیل، به نوبه خود، به جمهوری آذربایجان در تقویت روابط با ایالات متحده و اروپا، چه بهطور مستقیم و چه از طریق لابیگری یهودیان مقیم خارج از کشور، کمک کرد. در عوض، جمهوری آذربایجان مانع فعالیتهای سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل در خاک خود، به ویژه هنگامی که متوجه ایران بود، نشد. موفقیت نظامی جمهوری آذربایجان در جنگ دوم قرهباغ در سال ۲۰۲۰، با حمایت مستقیم اسرائیل (تحویل سلاح، اشتراکگذاری اطلاعات، عملیات پهپادی)، دامنه عملیاتی اطلاعات اسرائیل که ایران را هدف قرار میداد، بهطور قابل توجهی گسترش داد، چنانکه نتایج جنگ دوازده روزه اسرائیل و ایران در ژوئن ۲۰۲۵ بار دیگر سوالاتی را در مورد استفاده بالقوه ساختارهای امنیتی اسرائیل از خاک جمهوری آذربایجان مطرح کرده است.
هر چند با این وجود، امروز، بعید است که تهران تنشها با باکو را تشدید کند. زیرا از یک سو، هر دو طرف به تازگی از یک بحران دیپلماتیک جدی (پس از حمله تروریستی به سفارت جمهوری آذربایجان در ایران، خروج سفیر باکو و سپس احیای روابط) خارج شدهاند و از سوی دیگر، مناقشه ایران با اسرائیل همچنان حل نشده و بدون توافق صلح باقی مانده است. همچنین ایران کاملاً آگاه است که هرگونه حمله به جمهوری آذربایجان باعث مداخله ترکیه خواهد شد.
رابطه جمهوری آذربایجان با روسیه نیز در دوران پس از فروپاشی شوروی نوسان داشته- بین همکاری و خصومت در نوسان بوده- است. مسکو در ابتدا در مناقشه قره باغ موضع بیطرفانهای اتخاذ کرد و سعی داشت ارمنستان و جمهوری آذربایجان را در حوزه نفوذ خود نگه دارد و رهبری تلاشهای حل مناقشه را بر عهده گرفت. در واقع، هر دو جنگ قره باغ با میانجیگری روسیه پایان یافت؛ اما با نتایج کاملاً متفاوت. از دهه 2000 به بعد، روسیه رویکردی عملگرایانهتر را در قفقاز جنوبی دنبال کرد و به سمت همکاری استراتژیک با باکو تغییر جهت داد. در نتیجه، جمهوری آذربایجان به 5 میلیارد دلار سلاح مدرن روسی دسترسی پیدا کرد، حضور تجاری خود را در روسیه گسترش داد و به عنوان میانجی - به ویژه پس از سرنگونی یک سوخو-24 روسی توسط نیروهای ترکیه در سال 2015 - در بازسازی و پیشبرد روابط روسیه و ترکیه عمل کرد. اما رویکرد سرد روسیه در طول جنگ دوم قره باغ و تنشهای جمهوری آذربایجان و ارمنستان در سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۳ به باکو اجازه داد تا به موفقیت نظامی دست یابد و سرزمینهای از دست رفته در قره باغ را بازپس گیرد. از سوی دیگر جمهوری آذربایجان، با پیروی از منطق عملگرایانه خود، به تحریمهای ضد روسی نپیوست و مانند ترکیه، روابط تجاری خود را با روسیه حفظ کرده و از ترتیبات ترانزیت و صادرات مجدد، مزایای قابل توجهی دریافت کرده است.
در مورد کریدور زنگزور نیز باید گفت، در حالیکه ایران با کریدور زنگزور مخالف است، اما روسیه -به دلیل موضع ارمنستان- نمیتواند کنترلی بر این پروژه داشته باشد و جمهوری آذربایجان ممکن است حمایت خود از کریدور حمل و نقل بینالمللی شمال-جنوب را مورد بازنگری قرار دهد، که احتمالاً مانع دسترسی روسیه از طریق ایران به خلیج فارس و اقیانوس هند خواهد شد. این سناریو میتواند بحرانهای دیپلماتیک جدید -یا بدتر از آن، بحرانهای نظامی و سیاسی- را در قفقاز جنوبی ایجاد کند. بهخصوص اینکه از پاییز 2020، «پروژه توران» ترکیه شکل ملموستری به خود گرفته است. آنکارا ایجاد یک اتحاد جایگزین برای اتحادیه اقتصادی اوراسیا و اتحادیه اروپا، شامل کشورهای ترک زبان و پاکستان را در نظر دارد.
در بحبوحه همه اینها، جمهوری آذربایجان به پایگاههای نظامی ترکیه امید بسته است. چنانکه پس از آخرین تنش در روابط جمهوری آذربایجان و روسیه -که با واکنش تند باکو به سقوط غمانگیز یک هواپیمای غیرنظامی و بازداشت اعضای دیاسپورای جمهوری آذربایجانی در یکاترینبورگ (که تحقیقات هنوز در حال انجام است) برانگیخته شد- الدار نمازوف، دستیار سابق رئیس جمهور، احتمال میزبانی از یک پایگاه نظامی بزرگ ترکیه در جمهوری آذربایجان را مطرح کرد. او حتی پیشنهاد داد که بخشی از این پایگاه میتواند به عنوان یک عامل بازدارنده بالقوه در برابر تحریکات ادعایی روسیه و ایران به نیروی هوایی پاکستان اجاره داده شود. نمازوف به هیچ وجه یک چهره حاشیهای نیست و اظهارات او احتمالاً با دولت ریاست جمهوری- حداقل با حکمت حاجیاف، دستیار سیاست خارجی رئیس جمهور- همسو است.
البته باید یادآور شد، همکاری های نظامی د. طرف مدتهاست -از دو جنگ قرهباغ گرفته تا اصلاحات نظامی و آموزش پرسنل- ادامه داشته است. چنانکه رزمایشهای نظامی مشترک بهطور منظم برگزار میشود. پس از جنگ دوم قرهباغ، یک مرکز نظارت با کارکنان ترکیه از نوامبر 2020 در آغدام فعالیت میکرد (از آن زمان نیروهای حافظ صلح روسی منطقه را ترک کردهاند، اما هیچ اطلاعات رسمی نشان نمیدهد که نیروهای ترکیه نیز از این اقدام پیروی کردهاند). مشاوران نظامی ترکیه همچنان در باکو فعال هستند. اعلامیه شوشی 2021 به صراحت کمک نظامی متقابل را در صورت درخواست پیشبینی میکند.
اما در پایان باید گفت اگر جمهوری آذربایجان تصمیم به میزبانی پایگاه ناتوی ترکیه در خاک خود بگیرد، این امر واقعیت ژئوپلیتیکی جدیدی را در قفقاز جنوبی رقم خواهد زد. این امر روسیه و ایران را مجبور به اتخاذ اقدامات امنیتی بیشتری خواهد کرد و منطقه را در بلاتکلیفی فرو خواهد برد. باکو، به تکرار پیروزی خود در قره باغ در پرونده های دیگر از جمله سیونیک امیدوار نیست، و در معرض خطر از دست دادن مزایای قابل توجهی یعنی تهدید مسیرهای ترانزیتی حیاتی برای اقتصادش و حتی از دست دادن کنترل دشوار خود بر قره باغ- قرار دارد. در واقع همانطور که در بازی شطرنج، منطق حکم میکند که از حرکات بیملاحظهای که ممکن است به شکست منجر شوند، اجتناب شود، در شطرنج سیاسی، خطرات حتی بیشتر است: یک حرکت دیپلماتیک اشتباه محاسبه نشده نه تنها میتواند به شکست بینجامد، بلکه عواقب بسیار جدیتری -انسانی، مادی و استراتژیک- به دنبال خواهد داشت. متأسفانه، تاریخ نشان داده است که جنگها اغلب باعث سقوط برخی از کشورها میشوند، در حالیکه راه را برای تولد برخی دیگر هموار میکنند. از اینرو، باکو با توجه به محدودیتهای عملی که دارد، بعید است که اجازه دهد بحران در روابطش با روسیه بدون کنترل تشدید شود. به احتمال زیاد، این دوره تنش به زودی جای خود را به همکاری مجدد -شاید حتی به شکل اعلام رسمی اتحاد- خواهد داد.
نویسنده: الکساندر سوارانتس، کارشناس مسائل خاورمیانه و ترکیه
ترجمه و تنظیم: رضا بختیاریان
https://ccsi.ir//vdcdzo0x.yt0ks6a22y.html
ccsi.ir/vdcdzo0x.yt0ks6a22y.html