دوشنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ , 29 Apr 2024
تاریخ انتشار :چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۳۹۰ ساعت ۱۴:۲۴
کد مطلب : 1730
تحلیل رجانیوز: ترکیه به کجا خواهد رفت؟

رجانیوز نوشت:
شش سال پیش اردوغان برای ملاقات با شارون به اسرائیل سفر کرد اما در تل آویو دست رد به سینه او زدند و اجازه ندادند به عنوان میانجی میان اسرائیل و فلسطین عمل کند. اردوغان تنها توانست شاورن را به عادی سازی روابط با سوریه دعوت کند و توصیه کرد تا روابط اسرائیل و فلسطین همانند رابطه ترکیه و سوریه باشد، همچنین در ملاقاتی با شارون دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای را هم تهدیدی برای کل منطقه دانست. گفته می‌شد که سفر به اسرائیل شرط بوش برای سفر اردوغان به آمریکا بوده است، اردوغان ماه بعد (در خرداد ۸۴) به آمریکا هم سفر کرد و پیش از آن، با تأکید بسیار بر اهمیت رابطه با آمریکا، کوشید تا نقش میانجی و عادی ساز روابط با سوریه را به خود منتسب کند. اردوغان دست خالی از اسرائیل برگشت و به آمریکا رفت اما در آمریکا نیز نتوانست آنچه را که می‌خواست (جلب موافقت آمریکا برای سرکوب و قطع فعالیت‌های پ. ک. ک در عراق) به دست بیاورد.
دی ماه ۸۷ روزهای سرنوشت سازی برای خاورمیانه رقم می‌زد، در بحبوحه جنگ غزه وقتی اسرائیل امیدوار بود حماس را به طور کامل ریشه کن کند و آمار کشته‌های غزه به مرز هزار نفر می‌رسید جمهوری اسلامی تلاش زیادی می‌کرد تا با تحرک سیاسی و رایزنی‌های دیپلماتیک مانع کشتار بیشتر در غزه شود. درست در زمانی که چیزی جز انفعال و موضع گیری‌های بی‌تأثیر و تبلیغاتی از سازمان کنفرانس اسلامی (به ریاست ترکیه) و تماشای کشتار در کشورهای عربی دیده نمی‌شد و امیدی هم به ایجاد فشار بین المللی بر اسرائیل نبود از آمریکای جنوبی اخبار امیدوار کننده‌ای منتشر شد: «ونزوئلا سفیر اسرائیل را اخراج کرد!» همه می‌توانستند حدس بزنند که طراح این اخراج چه کسی بوده و این اقدام چه تأثیری در محبوبیت چاوز و مقایسه او با سران عرب خواهد داشت. احمدی‌نژاد در طول سه سال به نماد اسرائیل ستیزی و دوستی‌های جنوب ـ جنوب تبدیل شده بود، در حالی که حمایت از تهاجم اسرائیل موجب دلسردی مردم منطقه نسبت به ادعاهای اوباما می‌شد.

در اثنای همین تکاپوی دیپلماتیک سعید جلیلی پیامی از احمدی‌نژاد را به ترک‌ها رساند و اندکی پس از آن علی لاریجانی نیز سفری به ترکیه کرد، واضح بود که بین ایران و ترکیه دائما تماس‌هایی در موضوع غزه برقرار می‌شود. ایران تلاش آشکاری می‌کرد تا ترکیه را ـ که زمینه خصومت با اسرائیل را به دلیل مسئله کردستان داراست ـ تشویق به واکنش علیه جنایات جنگی در فلسطین کند. بعد‌ها مشاوران احمدی‌نژاد از تزلزل و هراس آن روزهای نخست وزیر ترکیه در گفتگوی تلفنی با احمدی‌نژاد هم خبر دادند. بالاخره چند روز بعد در دهم بهمن ماه اتفاقی در سوئیس افتاد که نقطه عطفی در تغییر نگاه‌ها به ترکیه شد: «اردوغان در اعتراض به سخنان پرز داووس را ترک کرد!» اسلام گرا‌ها مانند یک قهرمان از بازگشت اردوغان استقبال کردند و صحنه‌هایی شبیه به بازگشت‌های افتخارآمیز احمدی‌نژاد از نیویورک خلق شد.

واکنش اردوغان و شادمانی ملت‌های منطقه از صراحت او در مقابل رئیس جمهور اسرائیل، نقطه ایجاد اعتماد به نفس در شخص اردوغان هم بود. اردوغان از آن پس رفتارهایی از خود نشان داد که قبلا از مقامات ترک دیده نمی‌شد. به تدریج این حدس در ذهن بسیاری از تحلیلگران به وجود آمد که ترکیه از روند گذشته فاصله گرفته و در پی یافتن «موقعیت جدید»ی در منطقه است. ترکیه پس از ناامید شدن از سیاست اروپاگرایی و پیروزی‌های داخلی (اسلامگرایان) دچار یک حس رقابت بیدار شده، با رجوع به عظمت و قدرت امپراطوری عثمانی، بود. در موقعیتی که ایران چهره‌ای مقتدر و رئیس جمهورش محبوبیت منطقه‌ای فراوانی به دست آورده بود حسادت ترک‌ها نیز نسبت به رقیب سنتیشان بالاگرفته و پس از جنگ غزه آن‌ها کلید ورود به موقعیت جدید خود را یافته بودند؛ «جلب محبوبیت به وسیله تنش با اسرائیل».

چیزی از ناکامی اسرائیل در غزه نگذشته بود که ایران سرگرم نزاع‌های داخلی خود درباره انتخابات شد و بلافاصله آرزوی «ژوئن داغ» غربی‌ها نیز محقق شد. بعد از مدت‌ها غرب موفق به ضربه‌ای اساسی به ایران شده و در هجمه رسانه‌ای بی‌نظیری تصویر نظام سیاسی ایران را مخدوش کرد، موضع ایران نیز خود به خود از موقعیت مطمئن و پر افتخار قبلی عقب نشست. وقتی ته مانده مخالفان احمدی‌نژاد در خیابانهای تهران شعار «نه غزه، نه لبنان» سر می‌دادند سوال‌ها و ابهام‌هایی هم درباره پسرفت نزاع‌های سیاسی در ایران شکل می‌گرفت. چند ماه بعد در اردیبهشت ۸۹ ایران برای فرار از موضوع خارج کردن اورانیوم از خاک خودش، برزیل و ترکیه را وارد بازی دیپلماتیکی کرد که ترک‌ها به عنوان فرصتی برای افزایش وزن سیاسیشان به آن نگاه می‌کردند، هر چند غرب زیر بار موافقتنامه تهران نرفت اما حس استقلال و خودنمایی ترک‌ها کاملا تحریک شده بود.

در غیبت ایران از ماجراجویی علیه اسرائیل و تقلیل در سیاست خارجی تهاجمی، ترک‌ها فرصت اظهار وجود بیشتری پیدا کردند؛ محاصره غزه با همکاری مصر ادامه داشت و ایران نمی‌توانست کار خاصی برای نجات مردم غزه انجام بدهد. خرداد ماه ۸۹ جنایت اسرائیل علیه سرنشینان کشتی ماوی مرمره بهترین مشدد سیاست خودخواسته ترکیه بود و با پیامدهای آن ترکیه در قامت یک کشور مخالف اسرائیل نمودار شد. کشتار در کاروان آزادی چنان تأثیر گذار بود که در میان مخالفان جمهوری اسلامی هم واکنش‌های تحقیرآمیزی را موجب شد؛ که بیش از سی سال تلاش و تحمل هزینه را با حرکت یک کشتی کمک رسان مقایسه می‌کرد. ترک‌ها موفقیت رسانه‌ای بی‌بدیلی به دست آورده و اسرائیل نیز با برافتادن نقابش به انزوا رفته بود. اعتماد به نفس مقامات ترکیه به حدی افزایش پیدا کرد که پایداری روابط دیپلماتیک با اسرائیل را مشروط به عذرخواهی رسمی کردند؛ در حالی که منطقه آبستن اتفاقات بزرگ تری بود.

وقتی بهارعربی از تونس و مصر آغاز شد چندان خبری از ترکیه دیده نمی‌شد، بهارعربی در ابتدا صحنه نزاع لفظی مقامات آمریکایی و ایرانی و خشنودی روس‌ها از برافتادن دیکتاتورهای وابسته به غرب بود. اما روابط گسترده با رژیم قذافی به تدریج پای ترکیه را هم به قیام‌های عربی باز کرد، و غرب موفق شد آتش قیام را در سوریه نیز شعله ور کند. ترکیه به سلامت از نوسان درباره لیبی بیرون آمد و در مورد سوریه دچار حرص نقش آفرینی شد، و برای ایجاد تنش و بهره برداری از همسایه جنوبی‌اش آشکارا فرصت طلبی کرد. اعتماد به نفس ترک‌ها دیگر به «غرور و هیجان کاذب» تبدیل شده و به دخالت در مسائل داخلی سوریه انجامید. ترکیه برای گسترش منافع خودش علنا به پناهگاه مخالفان اسد تبدیل شد و در جنگ با حزب بعث در کنار سعودی و القاعده قرار گرفت. در مورد بحرین نیز شخص اردوغان دچار تناقض آشکاری شد و در حالی که نسبت به سرکوب مخالفان ابراز نگرانی کرده بود مدتی بعد از دیکتاتور بحرین پذیرایی کرد!

اوج تناقض نمایی ترکیه همزمانی دو رخداد عجیب بود: کاهش سطح روابط با اسرائیل و پذیرش سامانه موشکی ناتو در ترکیه! در فاصله‌ای اندک اردوغان با یک مصاحبه در امور داخلی مصر هم قدم گذاشت و نسخه‌ای پیچید که نشان داد هیجان زدگی بیش از حد، سودای رهبری سردمداران ترک و انگیزه خودنمایی به عنوان الگوی کشورهای عربی را بیدار کرده است. ترکیه با نظام اساسی لائیک و حق کودتا برای نظامیان نمی‌توانست در وهله اول افقی برای جنبش‌هایی با شعارهای اسلامی و خسته از دخالت نظامیان باشد، خاطرات سیاه دوران عثمانی و همپیمانی با ناتو نیز مانعی برای جذابیت ترکیه در میان مردم و سیاستمداران مستقل عرب بود، اما با فرسایشی شدن انقلاب‌ها و فرصت طلبی غرب، ترکیه نیز فضای مناسبی برای جولان پیدا کرد. اکنون ترکیه می‌خواهد «همه جا» باشد و در مورد «همه چیز» نظر بدهد و در این تلاش فعال اما بی‌قاعده توجهی به تناسب سیاست‌هایش ندارد، و یکباره به نماد «سیاست غیراصولی» در منطقه تبدیل شده است.

هر چند خودنمایی سرمستانه ترکیه و تشدید تزاحم با اسرائیل آمریکا را نسبت به دو متحدش دچار سردرگمی کرده اما نقطه ابهام و عدم اتکا برای ترک‌ها در «اتحاد ناگسستنی آمریکا و اسرائیل» قرار دارد. پیوند راهبردی اسرائیل و ایالات متحده چنان قوی است که ضعف و نابودی هر کدام مساوی ضعف و فروپاشی دیگری است. بر خلاف ترکیه، آمریکا (و حتی اروپا) نسبت به اسرائیل سیاست اصولی دارند و به نظر نمی‌رسد که حاضر به مقایسه رابطه با اسرائیل با هیچ رابطه دیگری باشند. ترکیه به دلیل وابستگی بیش از حد به آمریکا و پذیرش پایگاه اینجرلیک با دستکم ۹۰ بمب اتمی در خاک خودش و روابط گسترده اقتصادی با اسرائیل با موانع و کشمکش‌های پنهانی روبروست که در روند سریع تحولات از دشواری مدیریت آن‌ها غفلت می‌شود. به نظر نمی‌رسد ترک‌ها در درازمدت موفق به ادامه سیاست تبلیغیشان باشند و به تدریج وارد شیب معکوس خواهند شد، این نیز مشروط به آن است که دولت اسلامگرا از خطرات داخلی در امان بماند و کودتایی از قبیل آنچه مندرس و بایار را سرنگون کرد رخ ندهد.

https://ccsi.ir//vdcc.1qsa2bqmxla82.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

عضويت در خبرنامه