عيد نوروز، عيد شرقي و نماد بسياري از اخلاق حسنه مانند صله رحم، مهرباني و پاكيزگي است. نوروز در مقام امتيازي براي ملتهاي فارسيزبان، هر چند ديني نيست، اما مورد تاييد و تجليل دين مبين اسلام قرار گرفته است. در اين بين، يكي از ابعاد ديپلماسي فرهنگي، 'ديپلماسي نوروز' است كه ميتوان و بايد از اين ظرفيت عظيم استفاده كرد. در ۷ فروردین ۱۳۸۹ نخستین جشن جهانی نوروز در تهران برگزار و این شهر به عنوان «دبیرخانهٔ نوروز» شناخته شد. در همين راستا، تلاشهايي ديگري نيز صورت گرفته و از جمله مقرر شده تا هر ساله یکی از این کشورها، میزبان جشن جهانی نوروز باشد. گفتنی است در ۲۴ فوریه ۲۰۱۰ سازمان ملل متحد با تصویب قطعنامهاي، عید نوروز را به عنوان روز بینالمللی نوروز و فرهنگ صلح در جهان به رسمیت شناخت. باتوجه به اهمیت و نقش مولفه نوروز در همگرایی منطقهای موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) گفتگويي را جناب آقای دکتر ناصر تکمیل همایون، استاد دانشگاه و محقق برجستة فرهنگي انجام داده است که مشروح آن در ادامه از نظر میگذرد؛
آقاي دكتر، عرصه فرهنگي يكي از زمينههاي مهم توسعة روابط ميان كشورها است. با عنايت به پيوندهاي تاريخي- فرهنگيِ بسيار ميان ايران و کشورهای منطقه، جایگاه مؤلفههاي فرهنگي از جمله نوروز را در همگرايي منطقهاي چگونه ارزيابي ميكنيد؟
من نقش نوروز در همگرایی منطقهای را تایید میکنم و به نظر من این جشن بزرگ نه تنها در همگرايي منطقهاي نقش دارد و مهم است بلکه در همگرایی در داخل ایران کنونی نیز نقش دارد و همگرایی اقوام مختلف در داخل ایران کنونی نیز باید تقویت شود. به نظر من اقوام مختلف ایرانی یعنی بلوچ، کرد، لر، ترک، فارس، گیلکی، مازندرانی و ... باید نوعی همگرایی واحد و سازندهتر پیدا کنند و اقوام ایرانی خارج از مرزهای کنونی را هم به این همگرایی دعوت کنند. از لحاظ قومشناسی ما اقوام غیر ایرانی داریم که تحت تاثیر فرهنگ ایرانی در طی هزارهها قرار گرفتهاند. آنها هم باید در این رابطه با محور اصلی همگرایی داشته باشند که بسیار مثبت است. من این عمل را بسیار ثمربخش میدانم.
آیا نوروز در همگرایی با کشورهای غیر فارسی زبان هم نقش دارد؟
نوروز نه تنها در همگرایی با کشورهای فارسی زبان نقش دارد بلکه در همگرایی کشورهای غیر فارسی زبان مثلا ارمنستان و گرجستان که مسلمان هم نیستند یا درکشورهای عربی که همزبان نیستند اما رابطه فرهنگی با نوروز دارند نقش دارد. به نظر من باید دامنه فعالیت را گسترش داد و آن را به یک منطقه بزرگ و قلمرو فرهنگی و تمدنی ایران تبدیل کرد.
به اعتقاد شما، آيا در ايران و كشورهاي منطقه به اهميت مؤلفههاي فرهنگي از جمله نوروز توجه كافي مبذول شده است؟
به عقیده من کشورهای منطقه را میتوان به دو گروه تقسیم کرد. گروه اول کشورهایی از منطقه هستند که از قید شوروی آزاد شدهاند و شامل سه کشور در قفقاز و پنج کشور در آسیای مرکزی هستند. این کشورها در ابتدا به ایران گرایش زیادی داشتند و همگرایی بسیار مناسب و نرمالی با ایران نشان میدادند. البته در این رابطه بحثهای زیادی وجود دارد و سیاست خارجی ایران ضعیف عمل کرد و آن طور که باید و شاید نتوانست از این کشورها دوست، متحد و هماهنگ با ایران تهیه کند. در عین حال کشورهایی مانند عراق و کشورهای جنوب خلیج فارس هم گاهی اوقات در مورد خلیج فارس مسائلی را مطرح میکنند و اشکالاتی به وجود میآید ولی از لحاظ فرهنگی میتوان در آن مناطق کارهای بیشتری انجام داد. به نظر من ما بیشتر به فعالیتهای سیاسی توجه داشتیم و از فرهنگ بازماندیم و توجه به مسائل اقتصادی و سیاسی باعث شد تا در بعد فرهنگی قدری خدشه وارد شود. ولی با توجه بیشتر به امور فرهنگی میتوان این موارد را التیام داد و هماهنگیها را بیشتر کرد.
ابتكار عملهاي اخير ایران به همراهي ساير كشورهاي منطقه در برخي اقدامات فرهنگي از جمله ثبت جهاني نوروز در سازمان ملل، ميزباني سران كشورهاي فارسيزبان و برگزاري جشن جهاني نوروز را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
اولا باید گفت که موضوع کشورهای فارسی زبان که مطرح نمودید بخشی از آن حقیقت دارد. اما باید به این مقوله، مسائل دیگری را نیز اضافه نمود. فارسیزبانان عید نوروز را قبول دارند ولی این جشن فقط مختص آنها نیست. مگر در کشور آذربایجان نوروز را جشن نمیگیرند اما آنها که فارسزبان نیستند. باید گفت سرزمینهای ایرانینشین و نه تنها فارس زبان. باید روی مساله ثبت جهانی نوروز در سازمان ملل متحد و اعلام آن به عنوان جشن جهانی، تبلیغ زیادی صورت گیرد چرا که نوروز، جشن زایش جهان و طبیعت است که سردیها و تاریکیها تبدیل به روشنایی میشود و بهار میآید. نوروز میتواند یکی از طبیعیترین جشنهای جهان باشد. باید این مساله را به فال نیک گرفت و همکاری کرد. در این رابطه باید با سازمان ملل متحد و کشورهای دیگر رایزنی کرد. این کار بسیار مفید است. اگر شما ۵۰ یا ۶۰ سال پیش در مورد نوروز با یک آمریکایی، انگلیسی یا فرانسوی صحبت میکردید آن را نمیشناختند و اصلا نمیدانستند که جشن ملی ایران در چه زمانی برگزار میشود. در حال حاضر آشناییهایی به وجود آمده و باید آن را تقویت کرد و آن را مانند عید میلاد مسیح(ع) جهانی کرد. من به حضرت مسیح اعتقاد دارم و ایشان را دوست دارم چرا که پیامبر مهربانی است اما جشن میلاد ایشان، تولد یک انسان است که البته به مقام نبوت رسیده است، اما نوروزِ ایرانی جشن تولد تمام جهان و زایش آفرینش و خلقت میباشد و به عقیده من باید بر روی این مقوله بیشتر کار کرد و آن را جهانیتر کرد.
نهادهاي فرهنگی ایران در منطقه از جمله رایزنیهای فرهنگی از جمله مهمترين متوليان تقويت روابط فرهنگي با كشورهاي منطقه هستند. به اعتقاد شما آيا آنها در انجام اين مسئوليت موفق بودهاند؟
رایزنیهای فرهنگی ایران در کشورهای مختلف وجود دارند و فعالیت میکنند. من بسیاری از آنها را از نزدیک دیدهام، اما فعالیت آنها در تمام حوزههای فرهنگی و تمدنی نیست. به عقیده من باید توجه داشت که یک کشور از لحاظ فرهنگ و تمدن چه ویژگیهایی دارد و با آنها رابطه صحیحی را برقرار نمود. به عنوان مثال رایزنی فرهنگی ایران در تاشکند باید بداند که فعالیت در مورد فردوسی میتواند در آنجا مفید باشد اما سعدی و حافظ بیشتر راهگشا و تاثیرگذار خواهند بود. در شهر دوشنبه و خجند شاهنامه اهمیت بیشتری دارد و یا در بدخشان، به دیوان ناصر خسرو توجه ویژهای مبذول میشود. یعنی باید سعی کرد بر اساس فرهنگها و پاره فرهنگهای آنها با هر کشور رابطه قرار کرد. گاهی اوقات اقداماتی صورت میگیرد و کارهایی انجام میشود مثلا پیرامون شیوههای خاص زندگی، وضعیت زنان، حجاب و ... که این بحثها مسائل را بغرنج میکند و آمادگی فرهنگی و هماهنگیهای موجود را تضعیف مینماید.
پس بر این اساس نباید از یک رویه ثابت و مشخص در کشورهای مختلف استفاده کرد و باید به خصوصیات کشورهای پایه نیز توجه داشت و بر اساس آن عمل نمود.
بله، کاملا صحیح است. باید برنامهریزی کرد، مشخصات هر فرهنگی را شناخت و راه و روش تبلیغی خاصی را برگزید و بر اساس آن عمل نمود مثلا رایزنی فرهنگی ایران در کشور مکزیک نباید همان کاری را انجام دهد که رایزنی ما در کویت انجام میدهد. باید در آنجا به گونه دیگری عمل کرد و روش دیگری در پیش گرفت. ایم مساله اهمیت زیادی دارد و باید روی آن برنامهریزی خاصی صورت گیرد.
به اعتقاد برخي تحليلگران، تقويت هرچه بيشتر تعاملات فرهنگي ميان ملتهاي منطقه از جمله ميان كشورهاي حوزة نوروز، منوط به فعالشدن نهادهاي غيردولتي فرهنگي است. چرا كه نهادهاي دولتي در فعاليتهاي فرهنگي خود نيز گاهی اولويت را به امور سياسي داده و از پرداخت بايسته به مؤلفههاي فرهنگي غلفت ميكنند. ديدگاه شما در اين خصوص چيست؟
عرض من این است که سازمانهای مردمنهاد باید تقویت شوند و در این رابطه نقش داشته باشند. باید به آنها کمک کرد و دولت هم به آنها مدد برساند و به آنها نیرو دهد البته نه به گونهای که زیر نظر دولت باشند. اگر زیر نظر دولت باشند همه چیز به سیاست مرتبط میشود و در این حالت اهداف فرهنگی از بین میرود. من توصیه میکنم که سازمانهای مردمنهاد بیشتر فعالیت داشته باشند و دولت هم تسهیلات لازم را برای آنها فراهم آورد و سازمانهای مردمنهاد بتوانند در چاچوب فرهنگی به فعالیت خود ادامه دهند. به تحقیق نزدیکی سازمانهای مردمنهاد در کشورهای مختلف و همکاری مردم، این تلاشها را بیشتر و انسانیتر و بهتر میکند کما اینکه ما بدون دخالت دولتها همیشه با تمام جهان رابطه فرهنگی داشتهایم.
آقاي دكتر، مهمترين موانع و دلايل عدم اهتمام و توجه بايسته به مؤلفههاي فرهنگي در روابط ايران با كشورهاي منطقه (حوزة تمدني ايران) را چه ميدانيد؟
به اعتقاد من بخشی از آنها موانع سیاسی است که باید حل شود و بخشی از آنها موانعی هستند که دولتهای خارج از منطقه برای ما به وجود آوردهاند. کشورهای ثالث برای اینکه به منافع خود دست پیدا کنند موانعی را ایجاد میکنند به عنوان مثال آنها از لحاظ مذهبی، شیعه و سنی درست میکنند؛ از لحاظ زبانی،به تفرقهافکنی میان فارس و ترک میپردازند؛ از لحاظ نژاد، آریایی و غیر آریایی میسازند و مسائل تاریخی را مطرح میکنند که ایجاد مانع میکند. مثلا خلیج فارس که نام آن از بدو تاریخ خلیج فارس نام داشته و یک فرد انگلیسی که در آنجا بوده طبق منافع امپریالیستی کشورش خواست این نام را تغییر دهد و همه را تشویق کند که آن اسم جدید و دروغین را به کار ببرند. همه اینها مانع هستند ضمن اینکه هیچ کدام از آنها به منطقه ربطی ندارند و از بیرون منطقه ایجاد شدهاند به همین دلیل کشورهای منطقه باید اختلافات میان خودشان را خودشان حل کنند و هم به قدرت های بزرگ جهانی اجازه ندهند در کار آنها دخالت کنند و مانع تراشی نمایند.
چه راهكارهايي را براي تقويت مؤلفههاي فرهنگي در روابط ايران با كشورهاي منطقه از جمله استفاده از ظرفيت قابل ملاحظة سنتهاي مشترك فرهنگي از جمله نوروز پيشنهاد ميكنيد؟
من پیشنهاد می کنم که در وهله اول سازمانهای مردمنهادِ ما تقویت شود و سپس با دولتهای منطقه رابطه فرهنگی بدون چشمداشت سیاسی و اقتصادی داشته باشیم. از لحاظ آموزشی دانشگاههای خودمان را به روی دانشجویان آنها باز کنیم و دانشجویان ایرانی را نیز به این کشورها بفرستیم. استادان آنها را دعوت کنیم و تبادل اساتید داشته باشیم. مساله مهم دیگر منابع و مآخذ مشترک ماست که در کشورهای همجوار خاک میخورد و باید آنها را زنده کرد. باید بر روی آثار باستانی که در آنجا و اینجا هست کاوش و تحقیق نمود. من دو هفته پیش در هندوستان بودم و پس از تحقیقات متوجه شدم که در این کشور تعداد منابع فارسی بیشتر از ایران است اما متاسفانه کاری روی آنها صورت نگرفته و حتی فهرستنگاری هم نشدهاند. این کارها بایستی انجام شود و دولت برای این فعالیتها سرمایهگذاری کند و افراد متخصص را به کار دعوت کند. یکی از مشکلات ما در ایران این است که ما مسئولیتها را به افرادی میدهیم که شایسته آن کار نیستند یعنی واقعا با کار آشنا نیستند و آنها به جای اینکه کار را درستتر کنند، خراب میکنند. این مساله مهمی است و وزارت ارشاد، سازمان میراث فرهنگی و سازمانهای فرهنگی دیگر باید زحمت بکشند و متخصصان درجه یک را پیدا نموده و دعوت به کار کنند نه اینکه مثلا روی حساب قوم و خویشی و دوستسالاری و این گونه مسائل باشد. این کار در گذشته هم انجام شده و اگر الان کار ما با شکست مواجه میشود به این خاطر است که کار را به اهلش نسپردهاند و به آنها رجوع نکردهاند. مثلا مرحوم ایرج افشار که به تازگی درگذشت، او از نخبهترین افراد بود که میتوانست این کارها را انجام دهد اما هیچگاه با او مشورت نشد و از وی حمایت نشد بلکه گاهی جلوی کارش را نیز میگرفتند. الان دوستان ایرج افشار و ایرانشناسان دیگر هم در همین مضیقه هستند. باید آزادی عمل و آزادی فکر و اندیشه در حوزه فرهنگ حاکم باشد.
امور فرهنگی معمولا به هزینههای زیادی احتیاج دارند و جزء مسائل پرسود و با بازده بالا نیز به شمار نمیروند. به نظر شما از چه طریقی میتوان برای بخش فرهنگ جذب سرمایه نمود؟
خوشبختانه در ایران ما از لحاظ منابع مالی آنقدر غنی هستیم که بتوانیم کار فرهنگی انجام دهیم. در گذشته ما ضعیف بودیم، منابع شناخته شده نداشتیم و بهرهبرداری از آنها هم زیاد نبود و ناتوانیهایی در گذشته داشتیم. مثلا در دورهای که پاکستان مستقل شد اگر پول و فهم و شعور امروز را داشتیم، میتوانستیم زبان مردم آنها را به راحتی به فارسی تبدیل کنیم یعنی برایشان کتاب فارسی چاپ کنیم و بفرستیم. اما چون پول نداشتیم، نشد به همین دلیل مقداری ضرر فرهنگی کردیم یا در افغانستان و جاهای دیگر. اما اکنون هم پول داریم و هم قدرت داریم. ولی گاهی این پول صرف چیزهایی میشود که اصلا به فرهنگ و ایران ربطی ندارد و با مسائل سیاسی مرتبط هستند. اگر ما مخارج فرهنگی را شناسایی کنیم و این پول را مقداری در اختیار موسسات فرهنگی قرار دهیم مشکلی به وجود نمیآید. به حمداله ما پول داریم و خدا به ما نعمت داده و ما غنی هستیم. در پایان بنده ضمن عرض تبریک به همه ایرانیان، فرهنگ دوستان و همه کسانی که به فرهنگ ایران و عید ایران احترام میگذارند، تبریک میگویم و امیدوارم بهار امسال، بهار آزادی و عدالت و خوشبختی برای همه مردم باشد و امیدوارم دولتها هم کار را به کاردان بسپارند و از رفیقبازیهای بیمورد پرهیز کنند و در مسائل فرهنگی با دانش بیشتر فعالیت خود را انجام دهند.
با تشكر از آقای دکتر تکمیل همایون که وقت خود را در اختیار موسسه ايراس قرار دادند.