سیاست سعودی در آسیای مرکزی را میتوان در دو چارچوب اقتصادی و فرهنگی تقسیمبندی کرد. سیاستی که بخشی از راهبرد کلان ریاض برای برکشیدن خویش از یک قدرت درجه دوم منطقهای به یک کنشگر درجه اول محسوب میشود و در منطقه آسیای مرکزی هدف محوری آن معطوف به مهار رقبای منطقهای بهویژه جمهوری اسلامی ایران است که در جهت تحقق این هدف، سعودی تبدیل به پشتیبان مالی طرحهای غربی در آسیای مرکزی شده است. این رویکرد عربستان توانسته تاجیکستان و قرقیزستان را که ضعیفترین اقتصادهای آسیای مرکزی هستند را تا حدودی با خود همراه نماید. عربستان حامی مالی طرح راه ابریشم جدید امریکایی است و بههمین منظور از اتصال آسیای مرکزی به بنادر پاکستان حمایت مینماید. همچنین برای نفوذ مذهبی و فرهنگی نیز بنا بر اسناد منتشر شده در پی جذب مبلغان مذهبی و نفوذ در دانشگاههای اسلامی و مراکز آموزشی منطقه و همچنین ارائه کمکهای مالی به اتباع آسیای مرکزی است که در موسسات آموزشی این کشور و پاکستان آموزههای سلفیه را فرا میگیرند. سیاستی که زمینهساز فروافتادن منطقه در گرداب افراطگرایی است.
در زمینه نفوذ مذهبی عربستان سعودی در این منطقه باید گفت که ریشههای افراطگرایی مذهبی در آسیای مرکزی در دوران معاصر را میتوان در دهه پنجاه قرن بیستم میلادی و تحت تأثیر محمد هندوستانی رستموف ملقب به حاجی داملا یکی از چهرههای دینی بسیار تاثیرگذار و غیر رسمی در آسیای مرکزی دانست. وی در خوقند در دره فرغانه و در سال 1892 متواد شد. او در بخارا، افغانستان و هند تحصیل نمود و سپس در سال 1929 به ازبکستان بازگشت و در همان سال به اتهام تبلیغ فرقه سلفیه دستگیر شد و به مدت 15 سال در سیبری زندانی بود. نامبرده در سال 1947 به شهر دوشنبه نقل مکان کرد و در موسسه مطالعات شرقی آکادمی علوم جمهوری تاجیکستان مشغول به کار شد و سرانجام در سال 1989 در شهر دوشنبه درگذشت. در سال 1970میلادی برخی از پیروان وی به فرقه وهابیت پیوستند. ربع قرن پس از مرگ وی همچنان از نوارهای سخنرانی او برای تبلیغ وهابیت استفاده میشود. هماکنون گروههای مختلفی از پیروان این فرقه در آسیای مرکزی فعال هستند. رویارویی آشکار بین علمای سنتی حنفیمذهب در منطقه با مبلغان سلفی از سال 2000 با افزایش تحرکات مبلغان سلفی آموزشدیده در دانشگاه فیصل پاکستان که توسط موسسات خیریه عربستان سعودی تغذیه میشدند؛ آغاز شد. هر پنج کشور آسیای مرکزی فعالیت مبلغان این فرقه را ممنوع اعلام کرده و گرایشات سلفی را جرم اعلام کردهاند. با این وجود نحوه برخورد هر یک از آنها و همچنین نوع تهدیدی که در این زمینه وجود دارد برای هر یک متفاوت است. تاجیکستان تا زمان فعالیت حزب نهضت اسلامی با وجود ممنوعیت قانونی فعالیت سلفیها، سرکردگان آنها را آزاد گذارد تا با انتشار مقالات و ایراد سخنرانی حزب میانهروی نهضت اسلامی را آماج حملات و اتهامات قرار دهند و در تخطئه و تخریب این حزب مخالف دولت تاجیکستان به ایفای نقش موثر در چارچوب اهداف این دولت بپردازند. اما در دیگر کشورها نوع گروههای افراطی و گرایشات و نحوه رفتار آنها تعیینکننده اقدامات حکومتها بود. در قزاقستان جندالخلیفه که عمدتا توسط امارت قفقاز حمایت می شد، حضور داشت و همزمان با فعالیت این گروه در سوریه، شماری از اعضای این گروه نیز در صفوف داعش روانه سوریه شدند. در ازبکستان حرکت اسلامی ازبکستان و در قرقیزستان حزبالتحریر کنشگران شاخص میدان سلفیگری افراطی هستند که با توجه به تفاوت شیوه عملکرد آنها در هر یک از این کشورها و نگرش دولتهای مزبور، رفتار متفاوتی با هر یک از آنها صورت گرفته است.
در حالیکه بسیاری از تحلیلگران و مقامات منطقه بر نقش پیدا و پنهان عربستان سعودی در حمایت فکری و مالی گروههای مختلف سلفی در منطقه آسیای مرکزی واقفند هر از چند گاهی سند و یا شاهدی دال بر این پشتیبانیها ظاهر میشود. برای مثال اخیرا در سایت ویکیلیکس نامهای از وزارت خارجه عربستان سعودی مربوط به سال 1390 شمسی منتشر شد که در آن به صراحت بر لزوم سرمایهگذاری در مراکز اسلامی و جذب مبلغان مذهبی و همچنین انتشار کتب و مجلات و ایجاد مراکز فرهنگی عربستان با هدف مقابله با نفوذ فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در منطقه تأکید شده بود.
در زمینه اقتصادی عربستان سعودی در آسیای مرکزی وهلهی نخست جاده صافکن و سرمایهگذار طرحهای غربی از جمله راه ابریشم جدید امریکایی است. طرحی که در اصل ادامه همان راه تدارکاتی ناتو در افغانستان است که دو شبکه تدارکاتی شمالی در آسیای مرکزی را به جنوبی در پاکستان متصل مینماید. برای اجرای این طرح عربستان از جایگزینی بنادر پاکستان به جای بنادر ایران برای اتصال چین و کشورهای آسیای مرکزی به دریای عمان و کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس حمایت میکند تا ضمن داشتن یک دالان ارتباطی مستقل از ایران به منطقه بتواند روابط تجاری این رقیب منطقهایاش را نیز تحتالشعاع قرار دهد. این پروژه در اصل توسط وزارت امور خارجه امریکا طراحی شده است. جالب است در زمانیکه چینیها پروژه راه ابریشم خود تحت عنوان «یک کمربند ـ یک راه» را مطرح کردند، بر خلاف عرف معمول ابتدا این سعودیها بودند که طرح مذکور را به زبان عربی ترجمه کردند و سپس نسخه انگلیسی آن منتشر شد. رخدادی که موید استقبال سعودیها از راه ابریشم چینی بود و چینیها نیز به صراحت بر شراکت استراتژیک عربستان سعودی در منطقه خاورمیانه با خود سخن گفتند. طرحی که با طراحیهای امریکاییها در منطقه نیز تزاحم و تناقضی ندارد.
اگر به این طرح راه ابریشم جدید امریکایی که مورد پسند سعودیها قرار دارد نیز بنگریم مشاهده خواهیم کرد که اجرایی شدن این پروژه آینده منطقه را آنطور که مقبول امریکا و عربستان سعودی است، رقم خواهد زد. در ابتدا راه تجاری در این منطقه ایجاد میشود که امکان دسترسی کامل و مستقل از ایران را به منطقهی آسیای مرکزی فراهم خواهد آورد که در چارچوب منزوی ساختن ایران بسیار مهم است. نباید فراموش کرد که دانشگاه جورج واشنگتن و همچنین نمایندگان اتحادیه اروپا در آسیای مرکزی ایجاد یک جبهه درگیری جدید توسط افراطگرایان را در این منطقه پیشبینی کردهاند و با این اوصاف آنها برای بهرهبرداری از تحقق چنین آیندهای به مهیا کردن خطوط تدارکاتی لازم برای ایجاد پتانسیلهای ضروری برای یک جنگ نیابتی جدید با هدف تأثیرگذاری بر دیگر نقاط تنش جهانی نظیر سوریه و اوکراین، نیاز دارند. اخیرا صحبت از تمرکز نیروی دریایی امریکا بر دریای عمان به جای خلیج فارس و همچنین همراهی پاکستان با سعودی به میان آمده که میتواند مقدمهای برای اجرای چنین پروژههایی باشد. علاوه بر این حتی در صورت استفاده صلحآمیز از این شبکه ارتباطی، اجرای این طرح منجر به واگرایی در بین کشورهای آسیای مرکزی خواهد شد که از این نظر غرب را در رویارویی با روسیه به پیش خواهد انداخت. همچنین حضور پررنگ کشورهای حاشیه خلیج فارس در اقتصاد منطقه، منافع بالقوه و بالفعل اقتصادی و فرهنگی ایران را در این کشورها به خطر خواهد انداخت.
اقبال به این طرح در بین کشورهای آسیای مرکزی توسط ضعیفترین اقتصادهای منطقه یعنی تاجیکستان و قرقیزستان بیش از دیگران مشاهده میشود. این دو کشور که بهدلیل عدم دسترسی به آبهای آزاد و همچنین مشکلات مرزی و ترانزیرتی و مناقشه منابع آبی در آسیای مرکزی توسط همسایگان قدرتمندتر خود نظیر ازبکستان در تنگنا قرار دارند، به این طرح بهمنزلهی روزنه امیدی مینگرند که زمینهساز استفادهی آنها از منابع آبیشان خواهد شد و همچنین آنها را از بنبست ارتباطی که در آن گرفتارند نجات خواهد داد. علاوه بر آن این کشورها پس از استقلال از شوروری عمدتا با بهرهگیری از تنش بین غرب و روسیه سعی در جذب سرمایه و کمک از هر یک از دو طرف درگیر داشتهاند. این رهیافت را میتوان در زمان اوجگیری تنش بین ایران و عربستان سعودی در اوایل ژانویه 2016 و رفتار دو کشور مذکور نیز مشاهده کرد. چنانکه در روزهای اوج درگیری سیاسی و لفظی بین تهران و ریاض، رئیسجمهور تاجیکستان با سفر به عربستان سعودی 110 میلیون دلار و رئیس پارلمان قرقیزستان با سفر به ریاض 60 میلیون دلار کمک مالی سعودی را دریافت کردند. مدلی از کنش سیاسی و دیپلماتیک که میتواند نشانگر الگوی حاکم بر مناسبات رسمی ریاض و کشورهای آسیای مرکزی، بالاخص دو کشور ضعیف از لحاظ اقتصادی، یعنی قرقیزستان و تاجیکستان باشد، مناسباتی که در وجه پنهان و غیررسمی ابعاد دیگری نظیر حمایت سعودی از اشاعه وهابیت در منطقه و تحدید نفوذ فرهنگی ایران و یا همکاریهای امنیتی طرفین را در بر میگیرد و بخش عمدهای از تهدید آن متوجه جمهوری اسلامی ایران است.
*پژوهشگر بنیاد مطالعات قفقاز
منبع: همشهری دیپلماتیک، نشریه سیاسی ـ تحلیلی، دوره جدید، شماره 90، بهار 1395، ص 47-46
https://ccsi.ir//vdcirpaz.t1apu2bcct.html
اشتراک گذاری :
ccsi.ir/vdcirpaz.t1apu2bcct.html
ارسال نظر
کليه حقوق اين سايت متعلق به بنياد مطالعات قفقاز بوده و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.