جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ , 29 Mar 2024
تاریخ انتشار :پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۰ ساعت ۱۴:۱۸
کد مطلب : 3787
تحولات سیاست خارجی ترکیه

دکتر داود آتش استاد روابط بین المللی دانشگاه سلجوق ترکیه می نویسد ، سیاست خارجی ترکیه در ۱۰ سال اخیر بصورت بنیادین تغییر یافته است:
به گزارش پایگاه تحلیلی – خبری ایران بالکان (ایربا) به نقل از Orsam سیاست خارجی ترکیه از غرب محوری به چند کانونی تغییریافته است .دولت ترکیه پیش از سال ۲۰۰۲ سیاست خود را براساس سیاست امریکا و اتحادیه اروپا تدوین و اجرا می کرد . روابط خود با سایر مناطق و کشورهای خارج از خود امریکا و اتحادیه اروپا براساس محور غرب تنطیم می کرد اما درحال حاضر ترکیه به تنهایی و بدون اجازه آمریکا واتحادیه اروپا سیاست خارجی خود را تدوین واجرا میکند.
درسیاست خارجی ترکیه رئالیسم جای خود را به ایده آلیسم داده است . سیاست غرب محور جمهوری ترکیه با تاخیر در سقوط دولت عثمانی باعث شده است که ترکیه دردرون مرزهای خود در شرایط امن به رشد وتوسعه دست یابد زیرا جلب اعتماد غرب که دارای قدرت سیاسی ، اقتصادی ونظامی است و عدم مخالفت با آن یکی از اصول سیاست خارجی رئالیست ترکیه بوده است ولی دولت ترکیه در ۱۰ سال اخیر در سیاست خارجی خود از غرب محوری فاصله گرفته و از رئالیسم به سوی ایده آلیسم روی آورده است . ترکیه تلاش غرب برای مدیریت منطقه و تحمیل سیاستهای خود برمنطقه را زیرسوال برده و براساس اصول وارزشهای اعتقادی خود تلاش میکند درمدیریت منطقه مشارکت داشته باشد . سیاست رئالیستی باعث می شد ترکیه سیاست تسلیم طلبانه درمقابل غرب داشته باشد ولی بر اساس سیاست ایده آلیستی جدید، ترکیه تلاش میکند با تکیه بر توان وقدرت خود ، محیط خود را نیز در راستای اهداف خود هدایت و تنظیم ومدیریت کند.

غربگرایی و باصطلاح رئالیسم باعث شده است که ترکیه غیر فعال عمل کند و سیاستهای مورد نظر دیگران را باز تولید و اجرا نماید . ولی ترکیه در ۱۰ سال اخیر با ترک سیاست غربگرایی و رئالیستی ،سیاست فعال و پویای خارجی را آغاز نموده است .

سیاست غربگرایانه ، رئالیستی و غیر فعال باعث میشد که ترکیه در سیاست خارجی بصورت واکنشی عمل کند ولی سیاست فعلی ترکیه در سیاست خارجی نشان میدهد که ترکیه با ارزیابی مسایل و اراده آزاد به تعیین سیاست خارجی فعال می پردازد . ترکیه اکنون با رهایی از انتخاب گزینه های سیاست خارجی تعیین شده امریکا ، اتحادیه اروپا و کشورهای همسایه ،با اراده آزاد به تعیین سیاست خارجی خود می پردازد .

سیاست غربگرایی ، غیر اختیاری و غیر ارادی رئالیستی و واکنشی به معنی سیاست محافظه کار ایستاگرایانه بود . قطع روابط ، نادیده گرفتن مسایل و امکانات توسعه همکاری ، حساسیت نداشتن در قبال مسایل و تحولات از نتایج منفی سیاست غربگرایی بود . ولی ترکیه در ۱۰ سال اخیر سیاست تحول گرایانه را در سیاست خارجی اجراء میکند .

ترکیه میراث تاریخی خود را در سیاست خارجی احیا نمود. براساس پیمان لوزان ، ترکیه متعهد شده بود اعتماد غرب را جلب کند و از این طریق امنیت خود را حفظ و همه روابط و میراث باقی مانده از دولت عثمانی را قطع و در روابط خارجی حوزه دولت عثمانی را نادیده بگیرد ولی ترکیه درحال حاضر به بازپروری و بازسازی روابط خود با حوزه جغرافیایی کشورهای سابق تحت امر عثمانی اقدام کرده به طوری که روابط خود را باکشورهای منطقه گسترش داده است . بدین سبب معادله قدرت و مشروعیت رژیمهای حاکم برکشورهای منطقه را نیز زیر سوال برده است .

دلایل تحول بنیادین دولت ترکیه در سیاست خارجی عبارتند از :

الف ــ ترکیه بعداز نجات از بحران سیاسی و اقتصادی ۲۰۰۱ میلادی از لحاظ اقتصادی و صنعتی ، صادرات ،تکنولوژی و زیرساختها توسعه یافته است و در قیاس با سایر کشورهای منطقه از توان بیشتری برخوردار شده است .

ب ــ منبع مشروعیت حکومت از لحاظ ساختاری به ویژه بعد از هشدار نظامی اینترنتی ۲۷ آوریل ۲۰۰۷ ارتش ترکیه تحول یافت و منبع مشروعیت حکومت منتخب غیر نظامی تغییر و بیش از پیش تقویت شده است .

نظام دولتی وصایتی ( ارتش و غیره ) جای خود را به قدرت اراده مردم و مشروعیت مردمی واگذار کرده است . هر حکومتی با حمایت مردم ، در سیاست خارجی از قدرت مانور بهتری برخوردار میشود به طوری که اکثر تحولات بنیادین در ترکیه بعداز هشدار نظامی ۲۰۰۷ آغاز شده است زیرا حکومتهای پیشین از حمایت مردم برخوردار نبوده و تحت نظام دولتی وصایتی بودند . بدین سبب در سیاست خارجی ، غربگرا ،باصطلاح رئالیست و غیر فعال و واکنشی عمل میکردند .

پ ــ تمرکز سرمایه و توزیع سرمایه درترکیه نیز متحول شده به طوری که در دهه ۱۹۸۰ میلادی سرمایه استانبول حاکم برکشور بود . ولی سرمایه آناطولی نیز بعنوان رقیب و جایگزین سرمایه انحصار طلب استانبول اعلام موجودیت کرده و برتوان خود افزود ه است البته سرمایه آناطولی مداوم " تهدید و سرکوب میشد ، چنانکه سرکوب سرمایه آناطولی دردوره حاکمیت کودتاگران پست مدرن ۲۸ فوریه ۱۹۹۷ میلادی به اوج خود رسید . سرمایه استانبول با توسعه روابط وهمکاری خود با امریکا واتحادیه اروپا از افزایش سهم سرمایه آناطولی درحوزه اقتصادی و صنعتی وتجاری پیشگیری میکرد ولی سرمایه آناطولی بعداز سال ۲۰۰۲ بویژه در بخش صادرات طبیعی حکومت را وادار کرد که به بازارهای غیرغربی روی آورد .

ت ــ عامل چهارم شخصیت "رجب طیب اردوغان" نخست وزیر ترکیه است زیرا اگر یک کشور از توان، قابلیت های رشد و توسعه فیزیکی و حکومت نیز از حمایت و مشروعیت مردمی برخوردار باشد ، اما رهبر این کشور قاطعیت و اراده مصمم نداشته باشد ، نمی توان قدرت و توان کشور را درسیاست خارجی کانالیزه وهدایت کرد . البته اراده مصمم و قاطعانه رهبر محور خطراتی نظیر تمایل به سیاست اقتدار گرایانه در بردارد که این سیاست با حمایت مردم سبب محدودیت آزادی ها در داخل کشور و سیاست مداخله گرایانه درخارج از کشور می شود به طوری که این گرایش درخاورمیانه باعث بروز مشکلاتی در کشورهای منطقه شده است .

افزایش توان فیزیکی ترکیه ، کسب حمایت وسیع مردم و رهایی از نظام وصایتی و تغییر محور در توزیع سرمایه در داخل کشور و تلاش مصمم برای بهره برداری از این روند در سیاست خارجی باعث شده است سیاست خارجی ترکیه در۱۰ سال اخیر بصورت رادیکال تحول یابد . دولت ترکیه درصدد است که قدرت روز افزون خود را در سیاست خارجی منعکس سازد و بطور عموم در سطح نظام بین المللی و بطور خصوصی در سطح منطقه ای نفوذ و قدرت واحترام لازم را کسب کند . البته باید دستاوردها و یامضرات آن و سطح اجرایی این سیاست را مورد ارزیابی قرار داد . سیاست خارجی اجرایی جدید ترکیه هم می تواند منافع و ریسکهایی در برداشته باشد و مشکلات جدی را در پیش روی ترکیه قرار دهد.

برگردان: سیدعلی قائم مقامی-ایران بالکان (ایربا)

https://ccsi.ir//vdcg.79wrak9uupr4a.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

عضويت در خبرنامه