جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ , 19 Apr 2024
تاریخ انتشار :پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۱۴:۲۴
کد مطلب : 12238
بازگشت ژئوپلیتیک به اروپا
با تهاجم روسیه به اوکراین و الحاق کریمه و در پی آن جنگ در شرق اوکراین و اکنون بحران مهاجرت، زمان برای اروپایی‌ها برای پایان دادن به افکار واهی و پوچ خود درباره نظم قاره‌ای، فرار رسیده است. اروپا باید متوجه باشد که اگر مراقب منافع ژئوپولتیک خود نباشد، دیر یا زود با بحران دیگری در منطقه روبه‌رو می‌شود. بر خلاف ایالات متحده، اروپا یک قاره که توسط اقیانوس‌ها عایق‌بندی شده باشد، نیست. اینجا انتهای غربی اوراسیای غول پیکر است. شرق اروپا، خاورمیانه و شمال آفریقا همسایگان مستقیم اروپا هستند، و اینها مناطق ناپایداری هستند که بیشترین خطرات امنیتی را برای اروپا در قرن بیست و یکم ایجاد می‌کنند. اروپا چگونه باید با روسیه که دوباره به دنبال سیاست‌های قدرت‌های بزرگ است، مقابله کند؟ روسیه‌ای که جاه‌طلبی‌های اتحاد جماهیر شوروی سابق را به عنوان یک ابر قدرت نظامی دارد؟ روسیه همسایه اروپا است و همین به معنی ضرورت یک توافق موقت است. در حالی که جاه‌طلبی‌های ژئوپولتیک روسیه یک تهدید مستمر برای امنیت اروپا است. به همین دلیل، همزمان برای اروپا رابطه قوی با آن سوی آتلانتیک برای احیای قابلیت‌های بازدارندگی، ضروری است. در کوتاه‌مدت، رابطه با روسیه احتمالا با تلاش برای پایان دادن به جنگ در شرق اوکراین، حفاظت از قلمرو ناتو در شرق، و جلوگیری از گسترش روسیه به سمت جنوب غربی اروپا و بالکان همراه است. با این حال، یک چالش بسیار اساسی استراتژیک در حال ظهور است. اروپا در حال حاضر به دنبال یک سیاست رودررو با چین به عنوان قدرت جهانی در حال ظهور در قرن بیست و یکم است، که این رابطه روی یک ترکیب غیر واقعی و متناقض از نگرانی برای حقوق بشر و سود شرکتی بنا شده است. در اینجا نیز، اروپا باید آگاهی بسیار بیشتری از خطرات ژئوپولتیک و بهترین منافع خود نشان دهد. چین در انتهای شرقی اوراسیا، در حال برنامه‌ریزی برای بازگشایی جاده ابریشم جدید از طریق آسیای مرکزی و روسیه به سمت اروپا است. توسعه عملی این پروژه استراتژیک غول‌پیکر (با حجم سرمایه‌گذاری حدود سه تریلیون دلار) نیازمند توسعه غرب چین است که تاکنون از موفقیت اقتصادی مناطق ساحلی، کمتر بهره‌مند شده است. با این حال، این پروژه از اهمیت فوق‌العاده‌ای عمدتا در جغرافیای سیاسی برخوردار است: چین می‌خواهد تاثیر بالقوه اقتصادی و سیاسی ایالات متحده، به عنوان یک قدرت دریایی در اوراسیا را به چالش بکشد. در عمل، پروژه جاده ابریشم چین یک جایگزین استراتژیک برای ساختارهای غربی دو سوی آتلانتیک ایجاد خواهد کرد، در حالی که روسیه هم یا باید این شریک دایمی در آسیای مرکزی را بپذیرد و یا خطر مقابله با آن را به جان بخرد. اما انتخاب یک جهت‌گیری شرقی غربی به نفع اروپا نیست. در مقابل، چنین انتخابی هم اروپا را از نظر سیاسی و اقتصادی پاره پاره می‌کند. اروپا، که در هنجارها و اقتصاد نزدیک‌ترین پیوند را با امریکا دارد، نیازمند تضمین امنیت آتلانتیکی است. به همین دلیل است که در برخورد با روسیه، اتحادیه اروپا باید یک دوره از پایبندی استوار به اصول آن و به ناتو را دنبال کند. در عین حال اروپا بطور همزمان نیازمند روابط خوب با چین است و نمی‌تواند پروژه جاده ابریشم را متوقف کند. بنابراین، در معامله با چین، اروپا باید در مورد منافع خود روشن باشد. در همین حال، بحران پناهندگان بر اهمیت شبه‌جزیره بالکان (از جمله یونان) برای اروپا افزوده است، جایی که پل زمینی به خاورمیانه است. ترکیه حتی برای منافع اروپا در این زمینه مهم‌تر است. رهبران اروپا به‌شدت در آغاز مذاکرات الحاق ترکیه به اتحادیه اروپا دچار محاسبه اشتباه شدند. آنها اعتقاد داشتند که این روابط نزدیک، اروپا را درگیر منازعات خاورمیانه می‌کند اما همانطور که تجربه نشان می‌دهد در حال حاضر، با وجود عدم ارتباط محکم با ترکیه، نفوذ اروپا در منطقه و فراتر از آن در دریای سیاه تا آسیای مرکزی - عملا صفر شده است. رویکرد سیاسی ما به تحولات داخلی در ترکیه تحت ریاست‌جمهوری رجب طیب اردوغان و رویکرد نظامی تازه با مساله کردها از هر چیزی آسان‌تر است. اما اروپا هیچ آلترناتیوی برای آن ندارد (نه فقط به دلیل پناهندگان). این مساله از همیشه واقعی‌تر است که با توجه به حضور روسیه در سوریه و عملا اتحاد کرملین با ایران، یک بار دیگر ترکیه به سمت اروپا و غرب سوق یافته و این به معنی یک شانس واقعی برای یک شروع جدید است. با این حال، پتانسیل نفوذ اروپا در خاورمیانه پایین خواهد ماند، و منطقه در دراز مدت با خطرات زیادی روبه‌روست. در واقع، اروپا باید از قرار گرفتن در یک طرف منازعه شیعه و سنی بین ایران و عربستان سعودی خودداری کند. در واقع، کل منطقه مدیترانه، از جمله سواحل شمالی و استراتژیک آفریقا، نقش بسیار مهمی در محاسبات امنیتی اروپا ایفا می‌کنند. در همین راستا، اتحادیه اروپا در سیاست آفریقا در نهایت باید الگوهای فکری پسا استعماری را رها و منافع خودش را دنبال کند. اولویت باید ثبات شمال آفریقا، کمک‌های انسان‌دوستانه و حمایت درازمدت از پیشرفت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی باشد. و روابط نزدیک‌تر باید شامل فرصت برای مهاجرت قانونی به اروپا باشد. بازگشت جغرافیای سیاسی به آن معنی است که انتخاب‌های اساسی اروپا در قرن بیست و یکم بین خودمختاری و سلطه خارجی خواهد بود. چگونگی حرکت اروپا در برابر این مساله، نه‌تنها سرنوشت خود، بلکه سرنوشت غرب را تعیین می‌کند. منبع: پایگاه تحلیلی ـ خبری ایران بالکان به نقل از اعتماد https://ccsi.ir//vdcfc0dy.w6d0magiiw.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

عضويت در خبرنامه