در حالی که آمریکا و غرب از بازگشت احتمالی ولادیمیر پوتین به قدرت احساس نگرانی داشته و از تمامی امکانات خود برای اعمال فشار به تیم وی بهرهبرداری میکنند، مسکو نیز به فکر انجام اقداماتی میباشد تا واشنگتن را وادار به عقبنشینی کند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در آسیای مرکزی، "ایگور پانکروتینکو" کارشناس برجسته مسائل سیاسی و امنیتی روسیه ضمن انشای مطلب اختصاصی برای فارس به این موضوع پرداخته است که با متن کامل آن در زیر آشنا خواهید شد.
در ۱۰ فوریه سال جاری میلادی، مهندس ارشد و آزمایشگر فرودگاه کیهان نوردی "پلیسسک" روسیه سرهنگ دوم "ولادیمیر نستریس" از سوی دادگاه نظامی منطقه ۳ شهر مسکو به اتهام خیانت به وطن محکوم به زندان شد.
در اطلاعیه مرکز ارتباطات جمعی خدمات امنیت فدرال روسیه آمده است؛ "نستریس به ارتکاب جرایم پیشبینیشده در ماده ۲۷۵ قانون کیفری روسیه (خیانت به کشور) به ۱۳ سال محرومیت از آزادی و سلب رتبه سرهنگ دوم محکوم شده و این مدت را در زندان سپری خواهد کرد".
بلافاصله بعد از پخش این خبر جزئیاتی اشکار شد که نشان میدهد پرونده سرهنگ دوم سابق به اصطلاح "پرونده عبرت" بوده و نهتنها به فعالیت نهاد ضد اطلاعات روسیه، بلکه به تحولات در حال انجام این کشور و بهخصوص بازگشت "ولادیمیر پوتین" به قدرت بهطور مستقیم ارتباط میگیرد.
بر اساس ملاک و معیارهای قانونی موجود در روسیه حکم زندان نستریس بسیار زیاد دانسته میشود. در دوران مدیریت رئیس جمهور سابق روسیه "بوریس یلتسین" معمولا اتباع روسی متهم به جاسوسی حکم به مراتب "نرمتر" میگرفتند. دلیل این امر نیز به اندازه کافی روشن بود: مخالفین روسی هر نفر از جاسوسهای شناساییشده را "قربانی رژیم" اعلام و به دادگاه کشیده شدن آنان را "سرکوبگری برای اعتقادات سیاسی" عنوان میکردند.
مخالفین روسی (که از دهه ۹۰ با تزریق مالی غرب بقای خود را حفظ کردهاند) با راه اندازی تظاهرات و اقدامات پرسروصدای تبلیغاتی از طریق رسانههای وابسته به خود، زمینه برای آغاز مرحله جدید را فراهم میکردند که با مداخله غرب در امور داخلی روسیه و "ابراز نگرانی در برابر سرکوبگریهای سیاسی به رئیس جمهوری یلتسین"، بازگو میشد.
برای بوریس یلتسین نظر غرب حقیقت محض بود و در چنین موارد معمولا به خدمات امنیت فدرال دستور میداد پرونده را قطع و یا چنانچه شواهد جاسوسی کاملا انکارناپذیر بود، حداقل مهلت حکم زندان را صادر بکنند.
به عنوان مثال در رابطه به افسر ستاد ناوگان اقیانوس آرام روسیه که به "اکولوژیدانان" ژاپنی و آمریکایی اطلاعات مربوط به پایگاههای زیردریاییهای هستهای را واگذار کرده بود، اینگونه اتفاق افتاد. تحت فشارهای "جامعه مترقی روسیه" وی را نه جاسوس بلکه "مبارز حفظ اکولوژی اقیانوس آرام" اعلام کردند. در نتیجه، اتهام جاسوسی صرف نظر شده و تنها وی را مقصر فشای اطلاعات اداری دانسته و از ارتش اخراجش کردند.
در سال ۱۹۹۸ گروهی از افسران اداره کل اطلاعات وزارت دفاع روسیه افشا شدند که به سازمان موساد اسرائیل حدود ۲۰۰ اسناد محرمانه فروخته بودند. فکر میکنید چه مجازاتی گرفتند؟ دادگاه نظامی منطقه مسکو سرهنگ دوم "ولادیمیر تکاچنکو" را ۳ سال زندانی کرد و سرهنگ دوم "گنادی اسپارشف" ۲ سال حبس تعلیقی شد و چهره اصلی این ماجرا یعنی تاجر اسرار دولتی سرهنگ "الکساندر ولکوف" که هنگام بازجویی از منزل وی ۳۴۵ هزار دلار کشف گردید، به عنوان شاهد جلب شد.
در سالهای ریاست جمهوری یلتسین جاسوسی غربی در روسیه ابعاد بیسابقه پیدا کرد بر دشمنان اصلی یعنی سازمان سیا آمریکا، SIS بریتانیا و موساد اسرائیل همچنین نهادهای اطلاعاتی لیتوانی، لتونی، استونی، آذربایجان و گرجستان اضافه شدند که با پولهای غربی ایجاد شده و به طور فعال علیه روسیه اقدام میکردند. جالب است که آنها نه برای دولتهای خود بلکه برای سازمانهای اطلاعاتی غربی کمر همت بسته بودند.
تغییر وضع در زمان پوتین
این وضع با رسیدن ولادیمیر پوتین به قدرت تغییر کرد و نخستین پیام برای کسانی که مایل به همکاری با سرویسهای اطلاعاتی غرب بودند، "پرونده فیزیکدان دانیلاف" از شهر کراسنویارسک روسیه بود که با دلایل غیرقابلانکار ضمن واگذاری اطلاعات مربوط به فعالیت ماهوارههای فضای نزدیک به زمین، دستگیر شده بود.
به منظور اجتناب از تعقیب کیفری، دانیلاف خود را غربگرای معتقد و جانبدار مخالفین دولت روسیه اعلام کرد. وی گفت که پرونده او سیاسی است.
علاوه بر این نامزدی خود برای نمایندگی شورای شهر کراسنویارسک را معرفی کرد تا با اشغال کرسی نمایندگی دارای مصونیت قضایی شود.
مخالفین دولت روسیه نهتنها وکیل مدافع دانیلاف را تامین مالی میکردند بلکه از برنامههای سیاسی مربوط به مبارزات انتخاباتی وی نیز به طور کامل پشتیبانی به عمل میآوردند.
اگر این اتفاق در سال ۱۹۹۲ پیش میآمد، دانیلاف به عنوان قربانی تعقیبات سیاسی از سوی نهادهای امنیتی (کا گ ب)، نهتنها میتوانست به کرسی نمایندگی شورای شهر بنشیند بلکه راه یافتنش به دومای دولتی روسیه نیز بعید نبود.
اما دیگر سال ۲۰۰۵ بود و پنج سال ریاست جمهوری پوتین نفوذ لابیهای طرفدار غرب را به شدت ضعیف کرده بود. بنابراین دانیلاف در انتخابات با شکست افتضاحآمیز رو به رو شد و سپس برای ۱۴ سال راهی زندان گردید.
در نخستین دوره ریاست جمهوری پوتین تعدادی از جاسوسهای دیگری نیز شناسایی شدند که رئیس سابق بخش انستیتوی مطالعات آمریکا و کانادا "دیمیتری سوتیاگین"، سرهنگ سابق اداره کل اطلاعات وزارت دفاع "سرگی اسکریپال"، کارمندان سابق خدمات اطلاعات خارجی "الکسندر زپراژسکی" و "گینادی واسلنکو" از آن جمله بوده و به مدت طولانی راهی زندان شدند.
اما پس از انتخاب دیمیتری مدودف به عنوان رئیس جمهوری، مخالفین غربگرای روسیه در پی به دست آوردن نفوذ سابق خود شدند. در نتیجه، فعالیتهای سرویسهای اطلاعاتی خارجی با پوشش ساختارهای مختلف "جامعه مدنی" روسیه که عمدتا با کمکهای مالی غرب ایجاد میشوند، افزایش یافت.
و در این راستا قضیه سرهنگ دوم نستریس را میتوان "پرونده عبرت" عنوان کرد. وی به عنوان مهندس ارشد آزمایشگر و سرهنگ دوم ۳۵۰۰ دلار حقوق ماهیانه دریافت میکرد ولی در ازای فقط ۱۰۰۰ دلار معلومات سری به اطلاعات آمریکا واگذار نمود که بسیار تعجبآور است.
و باز هم یکی دیگر از جزئیات پرونده نستریس.
ضمن ارتباط با نستریس عوامل اطلاعاتی آمریکا چندان به فکر پنهانکاری نبودند و حتی با شمارههای کاذب از آمریکا به تلفن منزل وی که در شهرک بسته نظامی موقعیت داشت و هرگونه تماس از طریق مرکز مخابرات این شهرک صورت گرفته و تحت کنترل ضد اطلاعات نظامی قرار داشت، زنگ میزدند.
البته من به پرونده نستریس دسترسی ندارم ولی یک سری از اطلاعات غیررسمی و تحلیل وقایع پیرامون آن امکان میدهد تا به نتیجهگیریهای برسیم.
۱: "پرونده نستریس" ۲ منظوره بوده و تنها محدود به جمعآوری اطلاعات جاسوسی نمیباشد. در شهادت خود نستریس نیز جزئیات بسیار جالب به نظر میرسد که در اطلاعیههای رسمی آمده ولی مورد توجه روزنامهنگاران قرار نگرفته است.
هزینه یک هزار دلار را این سرهنگ دوم نه به عنوان پاداش بلکه به عنوان هزینههای فنی دریافت کرده و پاداش اصلی را قرار بود موقع سفر توریستی به همراه خانوادهاش به خارج دریافت نماید.
۲: اطلاعات آمریکا به طور عمدی نستریس را به سوی افشا شدن سوق میداد زیرا وی به عنوان منبع اطلاعات جذابیت چندانی نداشت.
آنها امیدوار بودند که از قضیه نستریس "پرونده رجل سیاسی" درست کرده و سود بیشتری به دست خواهند آورد.
در کل میتوان تصور کرد که اطلاعات آمریکا میخواست از نستریس پرچم "قربانی سرکوبگریهای سیاسی که از باورهای خود رنج میبرند" ساخته و به دست مخالفین غربگرای روسی بدهند.
فراتر از این برنامه گسترده در دفاع از نستریس تا پای آزادی کامل وی از زندان در نظر گرفته شده بود. پیام چنین یک حرکتی این بود که علاقمندان "کمک به آمریکا" مطمئن باشند که فعالیتهای جاسوسی و خرابکاری علیه کشور خودشان با اینکه پاداش دارد، خطرناک هم نیست.
این امر برای مقامات روسی میتوانست این پیام را داشته باشد که "ما در کشور شما هرچه بخواهیم انجام میدهیم و قوانین شما مانع اقدامات ما نخواهد شد".
عوامل موثر در کمرنگ شدن اقدامات اطلاعاتی آمریکا
۲عامل روی موضوع حمایت صریح آمریکا از جاسوسهایش تاثیر گذاشت.
یکی اینکه ضد اطلاعات روسیه در اسرع زمان نهتنها خائن را شناسایی کرد بلکه شواهدی در رابطه به فعالیتهای جاسوسی وی نیز جمعآوری نمود که امکان طرح موضوع "تعقیب در رابطه به اعتقادات سیاسی" را از بین برد.
دیگری اینکه اطلاعات آمریکا ظرفیت و تواناییهای ستون پنجم خود در روسیه را زیاد بها میداد. اگر اینترنت را ملاک قرار بدهیم چنین ذهنیت ایجاد میشود که مخالفین غربگرای روسیه فعال، متعدد و دارای نفوذ گسترده میباشند. اما در واقع آنها فقط یک گروه محدودی هستند که عملا به جز مسکو و سن پترزبورگ، دیگر در هیچ یک از مناطق روسیه پشتیبانی نمیشوند.
ضمنا رهبران این گروه در رابطه به قدرت و حق در اختیار داشتن کمکهای مالی آمریکا و اروپا با یکدیگر درگیر شده و حالا مهمتر از این بحث موضوعی ندارند...
به خودم اجازه میدهم تا در ارزیابی وضعیت فعلی مخالفین روسی شباهتهای با حوادث ماه ژوئن سال ۲۰۰۹ تهران را سراغ بگیرم.
اپوزیسیون ایرانی ادعا میکند که دلیل شکست آنها در آن موقع "سرکوبگریهای فیزیکی آنها از سوی نظام بود".
اما کارشناسان آمریکایی بر این باورند که یکی فقدان استعداد سازماتدهی و دیگری بزدلی عادی رهبران مخالفین منجر به شکست حرکت آنها شد.
دقیقا این ارزیابی را میتوان در مورد وضع امروزی مخالفین روسی نیز داشت.
با این حال، چنانچه به اصل موضوع برگردیم در رابطه با پرونده نستریس جدا از اقدامات جاسوسی چیزهای دیگری را نیز میتوان ملاحظه کرد.
باید به این پرسش پاسخ گفت که ایدئولوژی لیبرال و غربگرا که برای معمول و متداول کردن آن در روسیه سعی میشود و همچنین تلاش ره یافتن به ایران را دارد، چه خطراتی را به همراه خواهد داشت؟
قبل از همه این خطر را خواهد داشت که هر فردی با پذیرش این ایدئولوژی احساس مدیون بودن به میهن و ملت خود را از دست میدهد. برای لیبرال مفهوم خیانت وجود ندارد بلکه تکلیف کمک به دشمن مهمتر است تا با شعارهای ساختگی "آزادی و دموکراسی" کشور خود را به مستعمره غرب تبدیل دهند.
در راستای رسیدن به این هدف از تظاهرات، جاسوسی، ترور و تجذیه کشور نیز کار میگیرند.
ولی "آزادی" مورد تمجید وستایش غرب همیشه آزادی از شرافت، دین، وجدان و سوگند وفاداری به وطن از آب در میآید.
حکم نستریس پیامی است که ایدئولوژی لیبرال با ورود ولادیمیر پوتین به صحنه به تدریج با "خط قرمز"محصور خواهد شد.